اینجا هم خیلی میخندید و هم خیلی حرص میخورید. برادرهای آنژل او را احمق بانمک صدا میکنند و او هم هر بار با کمک دروهمسایه و دو دوست عزیزش، کلوئه و کوین، حسابشان را میرسد. در ضمن آنژل عاشق لباس صورتی، آبنبات، ماست لیمویی و مشویو، عروسک شیرش، است و از دوستی با کوین لذت میبرد، البته اگر برادرهای وحشیاش بگذارند!
آنژل شامبر برای مراسم جشن مدرسه انتخاب نشده، قرار بود روز جشن برود روی سن و آواز بخواند، اما حالا خیلی ناراحت است. بهجایش کلوئه، بهترین دوستش، انتخاب شده... برادرهای ترسناکش میگویند که او خیلی بد آواز میخواند! بدبختی فقط این نیست! این است که آنژل باید برود دندانپزشکی، اما کی باید او را ببرد؟ فکر میکنید کی؟ شاید باورتان نشود: برادرهای وحشیاش! آنها زلزلهای توی مطب راه میاندازند که سروصدای همه درمیآید... درست است که آنها حتی جعبهی گنج را هم دزدیدند، اما پیروز همهی ماجراها همیشه یک نفر است: احمق بانمک!
کتاب احمق بانمک 6 (میمونی با عینک آفتابی)