1. خانه
  2. /
  3. کتاب بالکان اکسپرس

کتاب بالکان اکسپرس

4.75 از 2 رأی

کتاب بالکان اکسپرس

تجربه و هنر زندگی 22
The Balkan Express
٪10
168000
151200
معرفی کتاب بالکان اکسپرس
روزنامه نگار و فمینیست کروات "اسلاونکا دراکولیچ"، در یک سری مقالات جذاب و واقع بینانه ، جنبه ای واقعی و انسانی از جنگ بالکان را ارائه می دهد و نشان می دهد که چگونه این نزاع ، نزدیکترین دوستان ، همکاران و هموطنانش را که هم صرب و هم کروات بودند تحت تأثیر قرار داده است. کتاب "بالکان اکسپرس" مجموعه ی از این مقالات است که به نوعی مجموعه ی نظرات و یادداشت های این نویسنده درباره جنگ یوگسلاوی است.
"اسلاونکا دراکولیچ" که یکی از مهم ترین نویسندگان زن اروپای شرقی است در این کتاب چگونگی واکنش مردم عادی به اوضاع یوگسلاوی سابق را نشان می دهد و نقش مردم عادی یوگسلاوی در این جنگ را زیر سوال می برد. "اسلاونکا دراکولیچ" در کتابش به بخش هایی از جنگ یوگسلاوی می پردازد که مقاله ها به ما نمی گویند. وی از طریق مجموعه ای از داستان ها ،وضعیت و بازخورد های مردم عادی را بیان می کند و توضیح می دهد که جنگ ، چگونه زندگی روزمره را از بین می برد ، روابط را مختل می کند و دوستان نزدیک را به دشمنان سخت تبدیل می کند. او همچنین از خود سوال می کند که آیا همه ی ما در قبال آغاز این جنگ وظیفه داریم و مجوز شروع آن را صادر کردیم ؟
کتاب "بالکان اکسپرس" مملو از داستان هایی است درباره دخترش ، دوستانش ، در مورد روزی که پدرش او را با تپانچه اش ترساند و سفر خودش به سمت جنوب از طریق "بالکان اکسپرس" که با مقایسه ای درست و منطقی در این جریانات از وین به سمت جنوب و درگیری در مرکز یوگسلاوی حرکت می کند .
درباره اسلاونکا دراکولیچ
درباره اسلاونکا دراکولیچ
اسلاونکا دراکولیچ، زاده ی ۴ جولای ۱۹۴۹، روزنامه نگار و نویسنده ای اهل کرواسی است. دراکولیچ در رییکا کرواسی به دنیا آمد.او در دانشگاه زاگرب در رشته ی ادبیات تطبیقی و جامعه شناسی تحصیل کرد. دراکولیچ از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۲ با دوهفته نامه ی استارت و هفته نامه ی باناس همکاری می کرد. او در اوایل دهه ی 1990 کرواسی را به دلیل مسائل سیاسی ترک کرد و رهسپار سوئد شد. آثار و مقالات او در بسیاری از نشریات اروپایی و بین المللی مانند لا استامپا، فرانکفورتر آلگماینه زایتونگ، نیشن، یوروزین چاپ شده است. دراکولیچ در استکهلم و زاگرب زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب بالکان اکسپرس

دراکولیچ کتاب قابل توجه دیگری به نگارش درآورده است. مجموعه 18 مقاله ای او که بر اساس قطار بین وین و ریجکا نامگذاری شده است ، از مسیرراحت باشگاه هاروارد کمبریج طی عواقب جنگی یوگسلاوی سابق عبور می کند. دراکولیچ در این اثر هم همچون "چگونه از کمونیسم جان سالم به در بردیم و حتی خندیدیم" ، گزارش شخصی یک ناظر دقیق را که توسط ناسیونالیسم پذیرفته نشده ارائه می دهد. در واقع ، اومانیسم وی هم قضاوت درباره وقایع کرواسی و هم استعاره ترسناک گرافیکی این جنگ را مجاز می داند. ما هنوز در عجبیم که چگونه همسایگان مسالمت آمیز قادر به قتل های وحشیانه هستند ، روندی که به یک باره "بازگشت به گذشته" است و تجربه یک جامعه که "فرصت مناسب" را برای تبدیل خود از "مردمان مظلوم به شهروندان" انکار می کند. " این جامعه همچنین فاقد "زیرساخت سیاسی" است که قدرت را در سایر نقاط اروپای شرقی به دست گرفت. این کتاب کوتاه و قدرتمند به همه کتابخانه ها توصیه می شود.

Library Journal
قسمت هایی از کتاب بالکان اکسپرس

من نمی گویم مسئولیت همهٔ ما به یک اندازه است - و قصد ندارم قربانیان را با قاتلانی که در کمال خونسردی آنها را می کشند یکی بدانم. همهٔ حرفم این است که نوعی همدستی پنهان وجود دارد؛ می خواهم بگویم همهٔ ما از سر فرصت طلبی و ترس در تداوم یافتن این جنگ شریک و همدستیم. زیرا با بستن چشم هایمان، با ادامه دادن به خریدمان، با کارکردن روی زمینمان، با تظاهرکردن به اینکه اتفاقی نیفتاده است، با این فکر که این مشکل ما نیست، درواقع داریم به آن «دیگری ها» خیانت می کنیم - و نمی دانیم آیا این مسئله اصلا راه حلی دارد یا نه. اما آن چه متوجهش نیستیم این است که با چنین مرزبندی هایی داریم خودمان را هم گول می زنیم. با این کار درواقع خودمان را هم در معرض این خطر قرار می دهیم که در شرایطی متفاوت، ما تبدیل به آن «دیگری» شویم.

توی ماشین نشسته بودم و از شیشه جلو، پایین جاده یک ایست بازرسی را می دیدم با تابلوی زردرنگی که رویش نوشته بود «گمرک» و مأمور پلیس داشت پاسپورت ها را بررسی می کرد و بعد با دست اشاره می کرد که می توانند بروند. سمت راست جاده اتاقک فلزی سفیدرنگی بود، شبیه کاراوان ـایستگاه پلیس و گمرک و بالای میله بلند کنار آن پرچم جدید اسلوونی در اهتزاز بود. بیشتر شبیه یک ایست بازرسی سرهم بندی شده در استانی دورافتاده بود، اما درواقع مثلا گذرگاه مرزی اصلی بین اسلوونی و کرواسی بود و من برای اولین بار داشتم از آن عبور می کردم. خود مرز هم کاملا جدید بود؛ کروات ها هنوز فرصت نکرده بودند طرف خودشان مأمور بگذارند. از ماشین پیاده شدم و روی زمین آسفالتی در شهر برگانا قدم گذاشتم، زیر آفتاب بی رمق زمستانی، به کندی پاسپورتم را درآوردم و به مأمور پلیس اسلوونیایی دادم، مرد جوانی که با لبخند به طرفم آمد، انگار از کارش احساس غرور می کرد. به پاسپورتم که دستش بود نگاهی انداختم. همان پاسپورت قدیمی جلد قرمز یوگسلاوی. یک باره متوجه شدم در چه موقعیت بی معنی و مضحکی هستیم: می دانستم او که دارد پاسپورت مرا بررسی می کند، خودش هم عین همین پاسپورت را دارد. و ما، شهروندان یک کشور بودیم که داشت فرو می پاشید و تبدیل به دو کشور می شد، جلوی مرزی که هنوز مرز درست وحسابی نشده بود، با پاسپورت هایی که دیگر اعتباری نداشت. تا پیش از این، دولت اسلوونی، دولت کروواسی، مرزها و تقسیم بندی ها، چیزی کم وبیش غیرواقعی بود. اما حالا این مردان تفنگ به دست با اونیفرم پلیس اسلوونی میان من و اسلوونی ایستاده بودند، بخشی از کشور که پیش از این متعلق به من هم بود

نظر کاربران در مورد "کتاب بالکان اکسپرس"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

نویسنده کتاب با این جمله مفید و مختصر همه چیز توضیح میده " وقتی مفهوم دیگری بودن ریشه می‌دواند باورنکردنی‌ترین اتفاقها امکان‌پذیر می‌شود کتاب از این لحاظ هم جالبه که به نقش تک تک افراد جامعه در این جنگ هم سر میکشه

1401/11/06 | توسطزهره دیباوند
1
|