اینجا مزرعه درخت سیب است. مزرعه مال خانواده بوت است. خانم بوت و اینها دو بچه اش پوپی و سم. اینجا هم انبار علوفه است و آقای بوت دارد چیزی درست می کند. سم از پدرش پرسید: پدر جان چه کار می کنی؟ پدر جواب داد: دارم پوشال ها را به این تکه چوب می بندم. بله ، چیزی که پدرشان داشت درست می کرد یک مترسک بود.
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
سلام مجموعه قصههای مزرعه مناسب ۴ سالهها نیست؟
این کتاب عالیه