روزی که با مهندس فرزانه ملاقات کردم قرار شد پارابلوم و فشنگ به من بدهد. در تهران بنا افشار که در کارگزینی با من کار می کرد صبح ها از ساعت 6 صبح روبه روی مهمانخانه اروپا ملاقات کند بالاخره من ساعت 7 به دفتر تهران مصور رفته و برای این که حقایق مکتوم بماند کاغذی را که به عنوان خواهرم بود نوشتم تا هم فرصت انجام عمل به دستم بیاید و هم اگر اتفاقی افتاد در کشف حقایق کمک کند.