1. خانه
  2. /
  3. کتاب تناردیه را من کشتم

کتاب تناردیه را من کشتم

4.5 از 1 رأی

کتاب تناردیه را من کشتم

I killed Thanardie
انتشارات: هیلا
٪15
111000
94350
معرفی کتاب تناردیه را من کشتم
زنانگی مرز باریک و ناپیدایی است که تا زن نباشی و خودت را درون آن محصور نبینی حسش نمی‌کنی. آن‌قدر ناپیداست که گاهی ناخواسته از آن رد می‌شوی،‌ بی‌اعتنا به بهایی که باید بابتش بپردازی، هرآنچه داری،‌ شاید همۀ زندگی‌ات را.
در کتاب تناردیه را من کشتم اثر عترت اسماعیلی، که به تازگی روانه بازار شده، زن‌ها هرکدام در مقطعی از زندگی‌شان خواسته‌اند یا مجبور شده‌اند از دایرۀ امن خود بیرون بیایند، تا از مرزی که آن‌ها را از دنیای اطرافشان جدا کرده است رد شوند. روایت همۀ این گذرها در همۀ داستان‌ها در دنیای واقعی رخ نمی‌دهد،‌ و هستند زن‌هایی که فقط در رویاهایشان همان می‌شوند که می‌خواهند.
فضای متفاوت هرکدام از قصه‌ها نشان می‌دهد نویسنده قصد دارد ما را با دنیایی چند بعدی آشنا کند، که در هر بعد از آن زن‌ها بابت از مرز گذشتنشان بهای خاص خود را می‌پردازند.
درباره عترت اسماعیلی
درباره عترت اسماعیلی
عترت اسماعیلی متولد سال 1356، نویسنده ایرانی می باشد.
دسته بندی های کتاب تناردیه را من کشتم
قسمت هایی از کتاب تناردیه را من کشتم

خواستم کمتر اذیت شود و درد بکشد. لحظه آخر نفهمیدم خندید یا نه یاد چهره اش که میافتم به نظرم خندید. قبل از داشت. این که بخندد نگاهم کرد با همان لبخند کجکی روی لبش همان لبی که گوشه راست آن کمی رو به بالا کشیده شده بود. انگار برای پوزخند طراحی شده بود سبیل مشکی اش چهره اش را تغییر داده بود بغل چشمهایش هم چند چین زیر چشم هایش کمی پف کرده بود و به کبودی میزد تا لحظه آخر نگاهش متعجب .بود انگشتم را گذاشتم روی شقیقه اش خونی شد. زیر چشمی نگاه کرد به صف طولانی ای که تا بینهایت کشیده شده بود شوخی نبود که تکه های مغزش را دست به دست میبردند تقصیر خودش بود. خودش این جرقه لعنتی را در ذهنم زد.

نظر کاربران در مورد "کتاب تناردیه را من کشتم"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

بخوانید و کیف کنید از داستان ایرانی

1403/05/20 | توسطفرهاد کشاورزی
2
|