باریش پسر کوچکی است که در زندان زنان بزرگ شده است، چون مادرش زندانی است و او بیرون از زندان کسی را ندارد. او در طول سال ها، به زندگی در زندان خو کرده است و در میان زندانیان، بیش از همه، به اینجی وابسته است. اما اینجی آزاد می شود و باریش، غمگین از دوری اینجی، مرتب برایش نامه می نویسد و از وقایع زندان و حال و روز زندانیان می گوید، اما نامه هایش به اینجی نمی رسد. این داستان در قالب نامه نگاری است، نامه های باریش به اینجی.
نگذار به بادبادک ها شلیک کنند رمانی برای نوجوانان است. فریده چیچک اوغلو، نویسنده ی ترکیه ای این داستان، مفاهیم عمیق انسانی، چون آزادی و عدالت را در تار و پود روایت تنیده و و آن را از زبان یک کودک بیان کرده است.
اگر دروغ گفتن بد است پس چرا تو هم دروغ می گویی؟ می گویی ببین باریش دروغ ها دو جورند دروغ های به جا و دروغ های بی جا. این دروغ من به جاست! اما من هم دروغ های خودم را به جا می دانم! عصبانی می شوی بچه ها نباید دروغ بگویند چون هنوز نمی دانند دروغ به جا کدام است و دروغ بی جا کدام . باشد من هم صبر می کنم و وقتی بزرگ شدم دروغ می گویم .
فریده چیچک اوغلو زبان بهشتی دارد . بی نظیره این بشر
اولین کتاب از نویسنده ای با استعداد و دارای داستانی دلنشین
کتاب در واقع به صورت نامههای پسر کوچکی به نام باریش به شخصی به نام اینجی هست و در این نامهها مسائلی چون عشق، عدالت و آزادی با زبانی کودکانه روایت میشه. نویسنده به خوبی تونسته معنا و مفهوم صلح و آزادی را از زبان پسربچه ای که در زندان هست بیان کنه و همین امر کتاب را تاثیرگذار میکنه.