پلههای زیرزمین لق و فرسوده است، این هم یکی دیگر از آن مواردی است که باومگارتنر به خودش قول داده تعمیر شود و حتی بعد از سالها قول دادن و عزم جدی داشتن هنوز عملی نشده. چون تا وقتی به زیرزمین نرود، هرگز به پلهها فکر نمیکند و وقتی دوباره از پلهها بالا میآید و در زیرزمین را میبندد، موضوع را بهکلی فراموش میکند.
صفحه 16
پدر باومگارتنر هرگز به او سیلی نزده بود. کتکش هم نزده بود؛ نه مشتی یا لگدی، گرچه پدرش پیر بود و چه کسی میدانست اگر جوانتر و نیرومندتر بود، گاهی ممکن بود او را بزند. متولد سال 1905 در ورشو بود و به سال 1960 در نیوآرک مرد. از نظر معیارهای معاصر عمری طولانی نیست، اما مگر میتوان انتظار داشت با روزانه چهار بسته سیگار و غذایی که بیشتر بورشت، ماهی ترش و تخممرغ آبپز است عمری طولانیتر داشت؟
صفحه 116
آیا باید رویدادی واقعی باشد تا چون حقیقت پذیرفته شود، یا اعتقاد به حقیقت یک اتفاق آن را واقعی میکند؛ حتی اگر چیزی که به فرض اتفاق افتاده رخ نداده باشد؟ و چه میشود اگر باوجود تلاش برای پی بردن به رخداد آن اتفاق به بنبست قطعیت نداشتن برسید و مطمئن نباشید داستانی که کسی در تراس کافهای در شهر ایوانوفرانکیفسک در غرب اوکراین برایتان تعریف کرده، رویدادی است تاریخی و کمتر شناخته شده اما واقعی، یک افسانه یا غلوگویی یا شایعهای بیاساس که پدری به پسری گفته است؟
صفحه 144