خیلی وقت است دیگر دوستم ندارد؟ مثلا از کی؟ بعد از اخراجش؟ بعد از بیکار شدنش؟ این همه که شرایط اوست من عوض نشدهام. من همان گیسوی میدان انقلاب هستم با کیف ویولن بر دوش با دستبندهای چرم و مهره با چتریهای مرتب و مانتوی سبز گشاد که قسمت چپ سینهاش انار بزرگی گلدوزی شده با گوشوارهای بافته شده از کاموا چه شد؟ خداحافظی کردا من اهمیتی نداشتم؟ من نظری نداشتم؟ اصلا وقتی گفته بود خیلی وقت است دیگر دوستم ندارد. نظر من مهم نبود؟
کتاب سونات آخرین شب زمستان