1. خانه
  2. /
  3. کتاب آنجا که ماهی ها سنگ می شوند

کتاب آنجا که ماهی ها سنگ می شوند

3.3 از 1 رأی

کتاب آنجا که ماهی ها سنگ می شوند

نمایشنامه صحنه ای
Where the fishes are turned to stone
انتشارات: آماره
٪15
120000
102000
درباره خسرو حکیم رابط
درباره خسرو حکیم رابط
خسرو حکیم رابط (زادهٔ ۱۳۰۹ در شیراز) یک نمایشنامه‌نویس ایرانی است. خسرو حکیم رابط، به روایت شناسنامه، ۵ فروردین ۱۳۰۹ شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش محمود و مادرش رضوان نام داشت. سه تا پنج سالگی را در استهبان روزگار گذرانده و از آن روزها خاطره‌هایی به یاد دارد. خسرو هنوز کودک بود که پدرش دیده از جهان فروبست و او و خانواده به فقر و تنگدستی گرفتار شدند. خسرو حکیم رابط پیرامون پدربزرگش می‌نویسد: « "حکیم الهی"، که بعدها با خواندن کتاب "فارس و جنگ بین‌الملل" نوشته "حسین رکن زاده آدمیت" و نیز برخورد با خاطرات یکی از دوستانش می فهمم که به هر حال آدمی بوده‌است، کسی بوده‌است – دو حزب مهم آن روز شیراز را ائتلاف داده است و به همین علت نام فامیل او را از "حکیم الهی" به "حکیم رابط" تغییر داده‌اند. عالِمِ دین است، شاگرد "سید جمال الدین اسدآبادی" بوده‌است و در حال حاضر، پشت "سید میرمحمد"، برادر "شاه چراغ"، در مدرسه "حکیم" حجره‌ای دارد و درس می‌دهد؛ فلسفه و اصول و بقیه چیزهایی که من نمی‌دانم». (حکیم رابط – من با کدام ابر... روز هفتم(خاطره ها) -، ۱۳۸۵، ۳۳-۳۴)

دسته بندی های کتاب آنجا که ماهی ها سنگ می شوند
قسمت هایی از کتاب آنجا که ماهی ها سنگ می شوند

صدای کشیدن کبریت. چراغی در کلبه روشن می شود. عمو در را باز می کند. دایی خیس از باران می چید تو. دایی: نامردها!... همه جا مثل سایه دنبال آدمند... عمو سلام! عمو تراب: یا علی دایی!... بفرما!... خوش اومدی. دایی برمی گردد و از درز در بیرون را نگاه می کند. دایی: بیا عمو... بیا اینجا! [عمو تراب می رود طرف در] عمو، می بینی؟... اون سایه رو می بینی؟ عمو: بذار ببینم... [او را کمی کنار می زند.] آها، دیدم... دیدم... کیه؟ دایی: بی غیرت ها! همه شون افتادن به جاسوسی، کاسبی دیگه ای که نیست، همدیگه رو می پان... اون حسین دله س. شده جاسوس اونها. عمو تراب: جاسوس کی ها؟ دایی: همون شرکت ماهیگیری که تازگی ها اومده تو بندر.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب آنجا که ماهی ها سنگ می شوند" ثبت می‌کند