رمان «داستان باورنکردنی هانا کمپ» نوشتهی لئونی اگنیو داستان دختری نوجوان به نام هانا را روایت میکند که پس از یک اتفاق تلخ، خودش را مسئول حادثه میداند و با احساس گناه، خشم و انزوا دستوپنجه نرم میکند. اطرافیانش از او فاصله گرفتهاند و او هم واکنشهایی از سر طرد شدن و خشم نشان میدهد. فضای داستان حول این بحران شخصی شکل میگیرد و هانا تلاش میکند با وضعیتی که در آن گیر افتاده، کنار بیاید. در ادامه، هانا به طور اتفاقی به یک کتابخانهی سیار مرموز برمیخورد. ویژگی این کتابخانه این است که کتابهای آن، زندگی واقعی آدمهای اطرافش را روایت میکنند. وقتی شروع به خواندن این کتابها میکند، متوجه میشود که پشت ظاهر آدمها چیزهای زیادی پنهان است و خیلی از قضاوتهایی که قبلا داشته، دقیق نبوده. در نهایت هم کتابی درباره زندگی خودش پیدا میکند که باعث میشود طور دیگری به گذشتهاش نگاه کند و درکی تازه از خودش و شرایطی که در آن قرار دارد پیدا کند. داستان از عناصر واقعگرایانه و کمی فضای جادویی استفاده میکند تا تجربهی درونی هانا را نشان دهد؛ از جمله درگیری با احساس گناه، تلاش برای درک خود، و روبرو شدن با پیامدهای اشتباهات گذشته. مضمون اصلی کتاب حول پذیرش مسئولیت، جلب اعتماد از دسترفته و یافتن راهی برای تغییر و حرکت به جلو میچرخد. نویسنده تجربههای روانی یک نوجوان را در یک قالب داستانی ملموس و با فضای خاص روایت کرده است.
درباره لئونی اگنیو
لئونی اگنیو معلم و نویسنده کودکان است. او اهل زِلاندِ نو است و بهجز «پسر باورنکردنی»، سهکتاب دیگر در کارنامه دارد.