میونگجی میداند که جنگ در راه است؛ جنگ بین کرهی شمالی و جنوبی. زندگی در کرهی شمالی کمونیستی بیش از پیش غیرقابل تحمل شده. نه از آزادی بیان و اندیشه چیزی باقی مانده و نه از جامعه. پدرومادر میونگجی به دقت مشغول برنامهریزی برای فرار خانواده هستند. اما اتفاقی که میافتد سبب میشود تمام نقشههایشان به هم بریزد... میونگجی باید از مادر و خواهر دوازده سالهاش یومی محافظت کند. او میخواهد به هر قیمتی شده پدرش را پیدا کند. حتی اگر لازم باشد به ارتش بپیوندد و به خط مقدم اعزام شود؛ جایی که عمیقترین ترسهایش در انتظار اوست.
درباره جولی لی
جولی لی، یک بازاریاب که به نویسنده تبدیل شده است، در حومه آتلانتا با سه فرزند و همسرش زندگی می کند. مادرش که نسل اول آمریکایی بود، در طول جنگ کره از کره شمالی فرار کرد و بعداً به ایالات متحده مهاجرت کرد.