«من گرگ نیستم» کتابی نوشته دان شیهان، نویسنده آمریکایی است. این اثر در دسته ادبیات داستانی فانتزی-کمدی قرار می گیرد. نویسنده در این کتاب با نگاهی طنزآمیز به موضوعی روانشناختی پرداخته و زندگی انسان مدرن را مورد بررسی قرار داده است. این رمان درباره گرگی است که ناامیدانه آرزو دارد تبدیل به انسان شود تا بتواند با عشق همه کارهایی را که آدم ها از انجامش شکایت دارند انجام دهد.
شیهان «من گرگ نیستم» را به شکلی تعاملی نوشته و خواننده در بخش های مختلف کتاب با سوالاتی رو به رو می شود که پس از پاسخگویی به آن ها می تواند آینده خود را به عنوان گرگی که در لباس انسان است و کارهای روزمره زندگی انسانی را انجام می دهد تغییر دهد.
داستان «من گرگ نیستم» درباره گرگی است که در قالب انسان ندگی می کند. او آپارتمان و شغل دارد و مانند هر انسانی صبح ها در شرکت حاضر می شود و کارهای روزانه خود را انجام می دهد اما راز بزرگ زندگی او این این است که کسی از گرگ بودن او خبر ندارد. گرگ به عنوان مردی جوان تلاش می کند تا خود را با زندگی انسانی هماهنگ کند در حالی که انسان های اطراف او چنان گرفتار و درگیر زندگی و کارهای روزمره خود هستند که توجهی به گرگ نمی کنند و نمی دانند در کنار گرگی واقعی راه میروند، کار می کنند وگاهی هم با او صحبت میکنند.
گرگ به عنوان یکی از بزرگترین شکارچیان طبیعت به سختی هویت غیرواقعی خود را در نقش کارمندی منظم حفظ کرده است. نویسنده در ادامه با مطرح کردن پرسش هایی نتیجه داستان را بر عهده خواننده می گذارد. هر انتخابی که خواننده در این داستان تعاملی انجام میدهد برای بقا و پیشرفت شغلی او مهم است. انتخاب هایی که خواننده در این داستان دارد و پاسخ هایی که به پرسش ها می دهد تلاش برای به دست آوردن جایگاهی است که او در دنیای انسانی انجام می دهد.
کتاب من گرگ نیستم