گدشته ناگهان سر و کله اش پیدا می شود و وقتی هم که بیاید، دیگر می آید و می آید، نه یک بخش آن، بلکه همه اش باز می گردد
انبوه فراموش شده ها از فراموش کده بیرون می زنند و به شما هجوم می آورند، پنهان شدن از دستشان هم فایده ای ندارد. پیدایتان می کنند، گدشته ی شماست، تنها کسی که دنبالش می گردند شمایید
دردسرتان ندهم. به زندان افتادم و، چون قاضی پرونده دلش به حالم سوخت و رحمش آمد، این دوران را در زندانی با حداقل محدودیت امنیتی به نام هولیوک گذراندم. در هولیوک، مشاوران مالی و معامله گران روزانه و مدیران شهرها و مدرسه ها زندانی بودند که همه در حین دزدی دستگیر شده بودند و هیچ کس مثل من نبود: من هجده سالهی تبهکار آتش زن و قاتل تصادفی با دستهایی خون آلود و کثیف و با قلبی سنگین و غمگین و با ندانسته های بسیار که حتی دیپلم نداشت. پریدم وسط گود و تلاش کردم. دو هفته یک بار در سمیناری با عنوان «دانشکده ی من» با موضوع خودسازی شرکت کردم و آنجا نحوهی ایجاد تغییر در زندگی با تکیه بر فضیلتهای صبر و سخت کوشی و نگرش مثبت را آموختم و همانجا دیپلم متوسطه گرفتم.
جنس جلد از نظر من خیلی خوبه خب قاعدتا باید مراقب کتاب باشید نباید همینجوری هرجا شد بندازیدش. موضوع جالب بود من دوست داشتم ولی جا برای جالبتر شدن خیلی داشت. جملات قشنگ هم زیاد داره. غلط تایپی توی چاپی که من دارم ندیدم، و خیلی هم اتفاقا روی موضوع ویراستاری کتاب حساسم. درکل اوقات خوبی رو با این کتاب سپری کردم، ازون کتابهاست که باعث میشه زندگی روزمرتون رو فراموش کنید. ترجمه البته میتونست بهتر باشه.
طرح جلد از نظر ناشر یه طرح تک بحساب میاد اما از نظر من خریدار کتاب بسیار بده چون بعد از چندبار جابجایی لبههای بالایی خراب میشه . اما متن خود کتاب سرگرم کننده است و شاید بشه یه تعداد جمله قشنگ از داخلش پیدا کرد، غلط تایپیهم چندین مورد دیدم که باتوجه به اینکه چاپ دوم کتاب رو من خریدم، از این ناشر بعید بود