این رمان، داستان زندگی دو دختر است با فاصلهای نودساله.
عامل پیوند ایندو، فقط وابستگیهای خونی نیست. یک قالیچه که گرههایش با اشک و عشق زده شدهاند نمایندهای است تا پیامی را در دل تاریخ جابهجا کند.
لابهلای کلمات داستان، شما هم فعالیتهای ضددینی رضاخان را میبینید، هم دستوپا زدن شخصیتها برای یافتن حقیقت را.
شما میتوانید این کتاب را یک داستان عاشقانه حساب کنید، یا تاریخی؛ شاید هم یک روایت مذهبی. این تفاوت برداشت چیزی را عوض نمیکند. آنچه ثابت است عشق دائمی بنیآدم به نماد عینی خوبیهاست.
کتاب گره خورده ام به نام تو