کتاب خوبی بود اما بنده نتونستم با بعضی از گفتههای نویسنده کنار بیام و حرفاش رو کامل درک کنم (که البته این موضوع برمیگرده به درک و سطح دانش بنده). کتاب برای من شروع خوبی داشت که نویسنده میگه هر چیزی در این دنیا به همدیگه مربوطه و به صورت خیلی پیچیده و غیر قابل درکی به هم تنیده شده و بابت همین موضوع غیر قابل پیش بینی هستش. یعنی ابتدای کتاب خیلی خوب پیش میرفت تا اینکه نویسنده به مبحث یا کلمه تصادف و یا شانس پرداخت. نوع بیان و یا نمیدونم مطلبی که در زمینه تصادف گفته بود برای من گیج کننده بود مخصوصا در مورد جمله ای که مربوط به فصل سه هستش یعنی جمله هر چیزی به دلیلی اتفاق نمیافتد. موضوع برام همینطوری مبهم داشت پیش میرفت تا اینکه به مورد دوم در بخش یاداشتهای همین فصل رسیدم. با این توضیح گفتههای نویسنده برام بهتر جا افتاد اما در مجموع باز نویسنده اعتقاد داره که گاهی در این دنیا اتفاق هایی بی دلیل اتفاق میافتن (که در کتاب مثال جهش ژنتیکی یک نوع خرچنگ رو تعریف میکنن) که در مجموع نسبت به موضوع اصلی کتاب این حرفشون برام قابل درک نیست. چون وقتی هر چیزی در این دنیا تاثیر گذار هستش (حتی وجود یک باکتری یا سلول یا هر چیزی که به صورت عادی قابل دیدن نیست) و هر چیزی هم با همدیگه در ارتباط هستش چجوری میشه چیزی به صورت اتفاقی رخ بده؟ این جهش ژنتیکی که نویسنده میگه بدون هیچ دلیلی الان اتفاق افتاده، شاید در حال حاضر هیچ دلیلی براش وجود نداره و از کجا معلوم این بابت ناقص بودن علم و دانش فعلی ما نیست؟ و شاید قراره چند سال بعد دلیل همین جهشهای به ظاهر اتفاقی و بی دلیل، کشف نشه؟ منظور نویسنده میتونست به این مورد اشاره ای داشته باشه. خلاصه نویسنده کار سختی رو دوشش بوده و شاید هم میتونست از کلمات بهتری برای رسوندن منظور اصلیش استفاده کنه و یا اینکه مشکل در درک بنده هستش که نتونستم پیام نویسنده رو به خوبی درک کنم. در کل نویسنده میخواد اصطلاح اثر پروانه ای رو به طور عمیق به مخاطب خودش برسونه.
برای فرهنگ ایران کتابی پیش پا افتاده است. ما قبلاً نقش خداوند در تعیین رویدادها را میدانیم. این کتاب فقط به جای خداوند متعال از کلمه شانس و تصادفی بودن استفاده میکند.