کتاب آبی نیبو بر تلاش یک خانواده برای زندهماندن در یک مزرعهی کوچک پس از یک فاجعهی هستهای متمرکز است.
کتاب آبی نیبو داستان پسری نوجوان به نام دیلن 14ساله و مادرش رونا است که در روستایی ساحلی در ولز زندگی میکنند و از انفجار هستهای که آنها به آن «پایان» میگویند، جان سالم به در بردهاند. آنها از جمله بازماندگان نادر این روستا هستند. پسازاینکه همهی مردم مردند یا شهرها و روستاها را رها کردند، مادر و پسر در کلبهای تنها میمانند، آنها باید مهارتهای جدیدی را بیاموزند تا زنده بمانند. بدون برق و تکنولوژی مدرن، آنها باید به روشهای قدیمی زندگی در زمین بازگردند و مثل انسانهای ابتدایی همهچیز را دوباره از نو بسازند. با گذشت هشت سال، همهچیز فراموش شده و زندگی به شکل اولیهی آن درآمده است.
رونا و دیلن با کاشت سبزیجات، شکار، تماشای ستارهها و مراقبت از بچه روزگار را میگذرانند. تنها دلخوشی آنها مجموعهای از کتابهایی به زبان ولزی است که رونا از کتابخانه با خود آورده است. دیلن شروع به یادگیری زبان ولزی میکند و میخواهد که آن را از خطر فراموشی نجات بدهد...
کتاب کتاب آبی نیبو