صبح یک روز بهاری که هوا خیلی خیلی خوب است، مدیر باغ وحش نفس عمیقی میکشد و متوجه میشود از باغوحش بوی بدی میآید. بااینکه هوا عالی است کسی برای بازدید از باغوحش نیامده و همهی حیوانات هم خودشان را پنهان کردهاند. فقط و فقط جوجهتیغی مشغول تمیز کاری است، آلفرد، مدیر باغوحش، سراغ او میرود تا خبری از بقیه حیوانات بگیرد و بفهمد علت این بوی بد چیست، جوجه تیغی از ترس در خودش مچاله میشود و میگوید که هیچکدام از حیوانات دیگر مسواک نمیزنند زیرا تنبل به آنها گفته مسواکزدن کار سختی است و اصلا لازم نیست که خودشان را به زحمت بیندازند.
اما اگر این بوی بد در باغوحش بماند دیگر کسی برای بازدید نمیآید. آیا آلفرد و دستیارش میتوانند این مشکل را حل کنند؟
کتاب روز مسواک زدن در باغ وحش