1. خانه
  2. /
  3. کتاب آگوست آبی

کتاب آگوست آبی

نویسنده: دبورا لوی
3.6 از 1 رأی

کتاب آگوست آبی

August Blue
انتشارات: طرح نقد
٪15
240000
204000
معرفی کتاب آگوست آبی
«آگوست آبی» کتابی نوشته دبورا لوی، نمایشنامه نویس و نویسنده انگلیسی است. این اثر در دسته ادبیات داستانی روانشناسانه قرار می گیرد.
این رمان درباره بازگشت گذشته و رو به رو شدن با تروماهایی است که پس از سال ها همچنان اثر خود را بر زندگی حفظ می کنند. این رمان درباره زن جوانی به نام السا است. او پیانو می نوازد و شهرت فراوانی دارد اما در اوج زندگی حرفه ای خود و در سی سالگی هنگام کنسرتی مهم در وین، در اواسط اجرا و زمانی که در حال نواختن قطعه ای از راخمانینف است صحنه را ترک می کند. این موضوع تمسخر و اعتراض مردم را به همراه دارد.
پس از آن السا تصمیم می گیرد که به یونان سفر کند و به آتن می رود. او به بازار مکاره که پر از وسایل دست دوم و دزدی است زنی را می بیند که یک جفت اسب مکانیکی را می خرد. اسب ها می رقصند و همین موضوع نظر السا را جلب می کند تا او هم یک جفت از آن اسب ها بخرد اما فروشنده همان یک جفت را دارد. سفر السا به آتن ختم نمی شود و او به سراسر اروپا مانند کولی بی وطن رهسپار می شود و در طول سفر به افرادی که با آن ها آشنا می شود پیانو آموزش می دهد. در این سفر طولانی زنی هم که در ذهن السا بسیار آشناست و او را در بازار آتن دیده بود سایه سایه همراه السا حرکت می کند.
این رمان تصویری از زنی مالیخولیایی را روایت می کند که در پی دگردیسی و تغییر شخصیت خود است. نویسنده در این رمان راه هایی را نشان می دهد که می توان با آن ها کهنه ترین زخم های روان را یافت و با درمانشان خود را بازیابی کرد.
«آگوست آبی» کتابی در مورد هویت، واقعیت و عشق است.
درباره دبورا لوی
درباره دبورا لوی
دبورا لوی (زاده ۶ اوت ۱۹۵۹) رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و شاعر بریتانیایی است. او ابتدا بر روی نوشتن برای تئاتر متمرکز شد - نمایشنامه‌هایش توسط کمپانی رویال شکسپیر روی صحنه رفتند - قبل از تمرکز بر داستان‌های منثور. رمان های اولیه او شامل جهش یافته های زیبا، جغرافیای بلعیدنی و بیلی و دختر بود. داستان‌های اخیر او شامل رمان‌های Swimming Home و Hot Milk که در فهرست کوتاه بوکر قرار گرفته است، و همچنین کتاب مردی که همه چیز را دید و مجموعه داستان‌های کوتاه «ودکای سیاه» که در فهرست طولانی بوکر قرار گرفته است.
قسمت هایی از کتاب آگوست آبی

آبی کردن موهایم اصلا به تمایلات من نمی‌خورد و سلیقه‌ام نبود. هر دو نفرمان می‌دانستیم من این کار را به این دلیل می‌کنم که جلوی هرگونه شباهتی به والدین واقعی ناشناسم را بگیرم. آرتور از اینکه من هیچ میلی به گشتن دنبال آن‌ها ندارم و حتی نمی‌خواهم با والدینی که من را به سرپرستی گرفته بودند، ارتباطی بگیرم گیج شده بود. از وقتی ده سالم شده بود، به من می‌گفت می‌توانم هر وقت که دوست دارم، «این مدارک» را نگاه کنم. منظورش مدارک مربوط به سرپرستی من بود. فکر کنم همواره خودش را آماده کرده بود تا با جست‌و‌جوی ناگزیر من برای پیدا کردن پدر و مادر واقعی‌ام روبه‌رو شود؛ اما من هرگز دوست نداشتم آن مدارک را مطالعه کنم و این را به خودش هم گفتم، او هم همیشه جواب می‌داد: «محکم بودنت رو ستایش می‌کنم.»

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب آگوست آبی" ثبت می‌کند