سیدی ون روی کاغذ هیچ عیبونقصی ندارد؛ دانشآموز ممتاز است و همه از همکلاسیبودن با او خوشحال هستند، ولی رازش این است که اعصابخردیهایش را در پیشنویس ایمیلهایش مینویسد. بیشتر این یادداشتها خطاب به جولیوس گانگ است که همیشه انگار با او پدرکشتگی داشته. سیدی بدون نگرانی و ملاحظه ایمیلهایش را مینویسد، چون قرار نیست کسی آنها را بخواند. تا اینکه یک نفر همهی این پیشنویسها را ارسال میکند...
شما هم تأییدطلبید؟ همیشه دنبال راضیکردن دیگرانید؟ همیشه خودتان را مجبور میکنید جلوی بقیه لبخند بزنید؟ اگر جوابتان مثبت است، قهرمان کاش نامههایم به دستت نرسد را حسابی درک میکنید. سیدی بهظاهر یک دختر بیعیبونقص است؛ شاگرد اول است و همه در مدرسه دوستش دارند. ولی راز بزرگی دارد که با خواندن کتاب آن را میفهمید! کتاب پر است از دیالوگهای جذاب و خندهدار، دربارهی دوستی، امید و احساسات سرکوبشدهای مثل خشم و نفرت. تشویقتان میکند در بیان افکارتان صادقتر باشید و خود واقعیتان را به آدمها نشان دهید. آنوقت مثل سیدی میتوانید آدمهایی را پیدا کنید که شما را با تمام خوبیها و بدیهایتان دوست دارند و مجبور نیستید جلویشان تظاهر به بینقصی کنید.
از آن لیانگ کتاب پرفروش اگر میتوانستی من را ببینی هم در مجموعهی چاباموچی به چاپ رسیده و موردتوجه خوانندگان و منتقدان قرار گرفته است.
کتاب کاش نامه هایم به دستت نرسد