جهانی هیجان انگیز با کاراکترهایی به یاد ماندنی و گوناگون.
با دنیایی جذاب و پایانی نفسگیر که مخاطبین را برای ادامه داستان، مشتاق می کند.
اگر تا به حال خواسته اید که به ماجراجویی بروید، این کتاب را بخوانید.
آنجا هیچ چیز نبود که خود را با آن بپوشاند و حتی اگر چیزی برای پوشیدن پیدا می کرد، اصلا نمی دانست «رینا» را چطوری پیدا کند. هرچند که به اندازه چند دقیقه دویدن از بندر دور شده بود، ولی هنوز صدای فریادهای مردم را از دور می شنید. او هیچ یک از اتفاق هایی را که افتاده بود، نمی فهمید و نمی دانست چه کار کند. اصلا نمی دانست.
اما درست همان موقع که از ترس به خود پیچید، اول صدای غرش و بعد زوزه ای آرام را از سمت ورودی کوچه شنید. وقتی روی زمین خزید، ضربان قلبش بالا رفت و از شکاف بین دو صندوق مخفیانه نگاه کرد. شاید می توانست پنهان شود، شاید می توانست... وای نه. سه گرگ در ورودی کوچه بودند و پوزه به زمین می کشیدند. داشتند رد او را می گرفتند.
وقتی از پشت صندوق ها بیرون آمد، سه گرگ هنوز عصبی بودند، اما نگرانی آن ها متوجه او نبود؛ رئیس گروه به آسمان خیره شد و زن، ورودی کوچه را پایید. او فهمید آن ها همچنان گوش به زنگ هجوم «رینا» یا تهدید جدید دیگری بودند.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟