فرانکلین بهترین تلاش خودش رو کرد. اون و هریت برای مادرشون «تولد مبارک» خوندن. بعد اون صبحونه اش رو توی تخت خورد و خرده نون ها رو تمیز کرد. سنجاق سینه اش رو به لباس خوابش وصل کرد و گفت که کارت هریت، نقاشی فرانکلین و جعبه ابزاری که از طرف پدر فرانکلین بود رو دوست داره. مادر گفت: «شما امروز رو به یک روز فوق العاده تبدیل کردین.»
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.