هانا آرنْت در کتاب کوچک ولی قابل توجه خود به تحلیلی سیاسی از انقلاب سال ۱۹۵۶ مجارستان و ارتباط آن با ماهیت حکومتی شوروی [ سابق ] دست زده که بدون شک امروز نیز با توجه به تحولات سال های اخیر در شوروی [ سابق ] به رهبری گورباچف حایز اهمیت است. این کتاب به خواننده کمک می کند تا با نگریستن به برخی از وجوه سیاست شوروی در سی سال قبل با شناختی عمیق تر و نه صرفا با تکیه به گزارش های خبری عمدتاسطحی ترجمه شده از مطبوعات غربی به مقایسه ای ضروری پرداخته و به تحلیل واقع بینانه تری از سیر وقایع امروز شوروی دست یازد.
مهم ترین وجه مورد تاکید هانا آرنْت در تحلیل او از حکومت شوروی « بحران جانشینی » است. بی ثباتی ای که پس از درگذشت یک رهبر تا هنگام انتخاب و تثبیت رهبر بعدی رخ می دهد، به تدریج تبدیل به فرآیندی معمول در نظام سیاسی شوروی شده است. ابتدا، پس از فوت رهبر و جالب است که در طول ۷۰ سال از انقلاب شوروی به جز خروشچف که از رهبری برکنار شد تمام رهبران دیگر شوروی فقط پس از مرگ کرملین را به ترک گفته اند پولیت بورو یا دفتر سیاسی ناگزیر باید پس از بحث های طولانی، درباره ی یک فرد به اجماع دست یابد و سپس او را به جلسه ی کمیته ی مرکزی پیش نهاد کند و پیشاپیش نیز پیداست که فرد موردنظر دفتر سیاسی به رهبری حزب انتخاب خواهد شد. روشن است که این فرآیند که در آن توده ی مردم مطلقا هیچ نقشی ندارد، خواه ناخواه مبارزه به خاطر رهبری را به کشمکش و رقابت و معامله بین باندهای درون دفتر سیاسی مبدل می سازد.
کتاب حاضر به علت محدودیت حیطه ی مورد بحث خود و هم چنین احتمالا به علت کم بود اطلاعات کافی در هنگام نگارش آن طبعا چندان به سیاست های خروشچف در زمینه های مختلف نپرداخته است. چنین به نظر می رسد که نظری کوتاه به این سیاست ها، تا حدی که این مقدمه ی اجمالی اجازه می دهد، برای روشن شدن برخی مسایل مرتبط با شوروی امروز خالی از فایده نباشد.
برخلاف نظر و پیش بینی هانا آرنْت، کنگره ی بیستم نقطه ی پایان « استالین زدایی » نبود. برخی از تاریخ نگاران نشان داده اند که در سال های پس از این کنگره چندین میلیون نفر از اردوگاه های کار اجباری آزاد شدند و از عده ی زیادی قربانیان حکومت استالین نیز اعاده ی حیثیت شد. در سال ۱۹۶۱ یعنی در کنگره ی بیست ودوم حزب کمونیست شوروی، خروشچف جنایت های استالین را با لحن قاطع تری محکوم کرد و اسناد متعددی هم دراین باره انتشار داد. در همین دوران بود که داستان مشهور سولژنیتسین به نام « یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ » و داستان های دیگری درباره ی اردوگاه های کار منتشر شد. بعدها حتا گفته شد که خروشچف پس از مدتی تعلل و بی تصمیمی و مشورت با رهبران احزاب کمونیست مختلف از جمله رهبری حزب کمونیست چین و گومولکا و تایید تمامی و اصرار برخی از ایشان، تصمیم به استفاده از نیروی نظامی برای سرکوب انقلاب مجارستان گرفته بود.