کتاب جنبش های اجتماعی در ایران پس از اسلام

Social movements in post-Islamic Iran
کد کتاب : 15494
شابک : 978-6004901529
قطع : رحلی
تعداد صفحه : 451
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب جنبش های اجتماعی در ایران پس از اسلام اثر رضا رضازاده لنگرودی

"جنبش های اجتماعی در ایران پس از اسلام" به قلم "رضا رضازاده لنگرودی"، کتابی است که در آن مجموعه ای از مقاله های نویسنده یک جا جمع آوری شده است. این مقاله ها که در فاصله ی دهه ی شصت تا هشتاد شمسی در نشریات مختلف به چاپ رسیده اند، جنبش های سیاسی، دینی و اجتماعی ایران را در چند قرن نخست بعد از اسلام مورد واکاوی قرار می دهند.
در بخش اول کتاب که به جنبش های سیاسی اختصاص یافته، مواردی همچون جنبش های بخارای ابومسلم خراسانی، جنبش استادسیس، یوسف برم، جنبش روستایی سپیدجامگان، حسن اطراوش، جنبش مرداویج گیلی و اسفار بن شیرویه بررسی شده اند. در بخش دوم به جنش های اعتقادی پرداخته شده که پژوهشی در مرجئه، آرا و عقاید خرمدینان، زنادقه، ابن مقفع و جنبش نقطوی محمود پسیخانی صورت گرفته است. بخش سوم کتاب که بخش نهایی آن نیز هست، به طور ویژه به جنبش قرمطیان اختصاص دارد و "رضا رضازاده لنگرودی" در کنار کتاب شناسی تحلیلی جنبش قرمطی، به دیدگاه طبری پیرامون پیدایش آن ها، جنبش قرمطیان در بحرین، یمن و خراسان پرداخته است.
"رضا رضازاده لنگرودی" در "جنبش های اجتماعی در ایران پس از اسلام"، تلاش کرده تا بهره گرفتن از منابع شرقی و غربی، یک تصویر همه جانبه از فعالان سیاسی و چهره های کنش گر تاریخی در سده های نخست پس از ورود اسلام به ایران ارائه دهد و عملکرد افرادی را تحلیل کند که در بحبوحه ی نزاع بر سر قدرت و مناقشه های دینی، به مبارزه ی اقتدار و جهان روایی رفتند و نامشان به این عنوان در تاریخ ایران ثبت شد.

کتاب جنبش های اجتماعی در ایران پس از اسلام

دسته بندی های کتاب جنبش های اجتماعی در ایران پس از اسلام
قسمت هایی از کتاب جنبش های اجتماعی در ایران پس از اسلام (لذت متن)
ابوسعید چنان که از نسبتش پیداست، از مردم گناوه فارس بود. آرای نویسندگان درباره پیشه او قبل از قیام بر ضدّ معتضد خلیفه عباسی گوناگون است؛ گویا زمانی آردفروش و روزگاری پوستین دوز بوده است. ذهبی به روایت از صولی می گوید که ابوسعید از راه وصله کردن کیسه های آرد روزگار می گذرانید و می افزاید که وی در بصره شغل توزین غلات داشت. این گزارشها ممکن است مربوط به زمان فرار ابوسعید از گناوه و ورودش به بحرین باشد. از جزئیات زندگی و دانش اندوزی او اطلاعی نداریم، هرچند ابن مالک از او با عنوان فیلسوف یاد کرده و جوبری بر آن است که ابوسعید آشناترین مردم به کتاب نوامیس افلاطون بوده است. ابن خلکان از کوتاهی قد و زشت رویی او سخن می گوید. جوبری می افزاید که سمت راست بدنش از کار افتاده بود و نمی توانست راه برود و یا بدون یاری دیگری سوار بر اسب شود. این نکته ها در منابع دیگری نیامده است و از این رو جای تامل دارد. به گفته مسعودی مورّخ همروزگار ابوسعید، او در ۲۷۳ هجری به شهر قطیف وارد می شود. در ۲۸۱ مردی به نام یحیی بن مهدی که خود را داعی و فرستاده محمد بن عبدالله بن محمد بن حنفیه می خواند به قطیف آمد و بر علی بن معلی بن حمدان شیعی از موالی بنی زیاد وارد شد و او را با خود همداستان کرد. علی نیز شیعیان قطیف را پیام داد و نوشته ای را که از طرف مهدی نزد یحیی بود، بر آنان خواند و همه را به خروج برانگیخت. علی بن معلی همین پیام را به اطراف بحرین رسانید و ابوسعید که در آنجا اقامت داشت، به او پیوست. یحیی بن مهدی پس از آن دورباره نامه ای از مهدی نشان داد، حاکی از آن که زکات و وجوهات دیگر را به یحیی دهند. در این میان ابراهیم صائغ که نخست از گروندگان به یحیی بود، نزد علی بن مسمار امیر بحرین، ابوسعید و یحیی را با اباحیگری متهم کرد. یحیی مجازات شد، ولی ابوسعید به گناوه گریخت و از آنجا به کوفه رفت. او در اطراف کوفه از بنی قصار که از پایه گذاران قرمطیان در آن دیار بودند، دختری گرفت و به آنان پیوست.