1. خانه
  2. /
  3. کتاب من مهدی آذر یزدی هستم

کتاب من مهدی آذر یزدی هستم

پیشنهاد ویژه
3 از 1 رأی

کتاب من مهدی آذر یزدی هستم

I am Mehdi Azar Yazdi
انتشارات: صاد
٪20
219000
175200
معرفی کتاب من مهدی آذر یزدی هستم

 حسینعلی و کوچک علی دو نوجوان هستند. آن دو برای رساندن یک چمدان امانتی به همراه یکی از آشناهایشان که راننده کامیون است راهی تهران می شوند .این دو طی حوادثی در تهران با مهدی آذر یزدی نویسنده کودک و نوجوان آشنا می شوند.

حسینعلی و کوچک علی دو نوجوان هستند که در دهه ۳۰ به تهران می آیند گذر آن‌ها به جاهای مختلفی مثل مسافر خانه سنگ تراش‌،مجلس

شورای ملی‌، مدرسه شبانه روزی و دفتر نشریه چهره نما می‌افتد آن‌ها با آدم‌های مختلفی از راننده کامیون تا نماینده مجلس و شخص شاه روبرو

می‌شوند .این دو نوجوان برای مدتی به کار چاپ کتاب‌های مختلف با نام مستعار مشغول می‌شوند و همین باعث می‌شود که توسط پلیس

دستگیر شوند . در این هنگام آقای مهدی آذریزدی نویسنده کودک و نوجوان ضمانت آن ها را می‌کند تا آزاد شوند و….

درباره هادی حکیمیان
درباره هادی حکیمیان
هادی حکیمیان متولد 1357 در استان یزد می باشد وی داستان نویسی را از سال 1379 در کلاس های آموزشی حوزه هنری استان یزد نزد آقای توکلی آغاز کرده و اکنون نیز مدرس و عضو انجمن داستان نویسان حوزه هنری استان می باشد. سبک نوشته های وی با توجه به فضای سنتی و بومی استان یزد بوده و در داستانهایش به بهترین وجه ممکن آن را به تصویر کشیده است.
اولین کتاب ایشان در سال 1384 به نام گل انارها را باد می برد با حمایت حوزه هنری استان یزد به چاپ رسید.
دسته بندی های کتاب من مهدی آذر یزدی هستم
قسمت هایی از کتاب من مهدی آذر یزدی هستم

گروهبان که معلوم بود توقع دیدن کارت‌ها را توی دست ما نداشته یکهو کپ کرد طوری که بی‌اختیار سیگار از گوشه لبش افتاد. بعد همینطور که کمربند را زیر شکم گنده‌اش بالا می‌کشید رو به سرباز‌ها گفت اون نفر آخری را بگید بیاد داخل .چند دقیقه‌ای منتظر بودیم و توی همین فرصت گروهبان اسکناس‌هایی که مدیر انجمن زنان موفق به عنوان بیعانه داده بود از توی جیبش بیرون آورد و گذاشت روی میز .همراه سرباز‌ها مردی میانسال حدودا ۴۰ ساله داخل سالن شد. حسینعلی که فکر می‌کرد کارمان دیگر تمام شده داد زد این دیگه کیه نکنه بازم طلبکاره ! اما برخلاف نفرات قبلی قیافه این یکی اصلا به طلبکارها نمی خورد. چشم‌هایی روشن با قیافه‌ای مهربان و گیرا داشت . مرد لباس‌هایی ساده پوشیده بود. لبخند کمرنگی گوشه لب‌ها داشت و با لحنی ملایم جواب داد من مهدی آذر یزدی هستم از هیچکی هم طلبکار نیستم .

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب من مهدی آذر یزدی هستم" ثبت می‌کند