این کتاب از دازای اوسامو به اتمام رسید و فوقالعاده بود! یک روایت کاملا به خصوص خودش رو داشت! من بیشتر از اینکه درگیر داستان یوزو بشم درگیر گفتو گوهای دازای اوسامو با من مخاطب شدم دازای اوسامو در این کتاب به جای قلم همیشگی اول شخص خود، قلم سوم شخص استفاده کرد و کمی بعد، این دازای اوسامو بود که اومد و گفت که چرا همچینکاری کرده است و با مخاطب خودش حرف زد. در اصل قلم سومشخص خودش را با چرخشی ماهرانه به اولشخص برگردوند! «میتوانستم اینها را اولشخص بنویسم و از تمام این ماجراها خلاص شوم اما بهار گذشته رمانی با راوی اول شخص نوشتهام. برای همین دودل بودم که دوباره همان کار را تکرار کنم. در ضمن از کجا معلوم که اگر فرداروزی بیفتم و سقط شوم، دانای کلی پیدا نشود و نظریهپردازی نکند و نگوید که رمان بیراوی اول شخص ره به جایی نمیبرد. »(فصل اول صفحه ۶) در اصل درتمامی فصلها دربین روایت سومشخص، دازای میآید و با حرف میزد! و اِکراهی از این موضوع ندارد. ناراحت نمیشود که اینطوری همهچیز را میگوید و احساسات واقعی خودش را در وسط داستان سازی خودش بگوید و بطور کامل اظهار کند دارد یک داستان میگوید. که خودش اکثرا میگفت که داستان مزخرفی دارم میگویم و این یک شکست بزرگ خواهد بود. این موضوع هرچه میریم در داستان بیشتر میشود، هرچقدر بیشتر جلو میریم و میفهمیم خود دازای هم مثل ما گیج شده و نمیداند باید چه کار کند و متوجه میشود نمیتواند چیزهایی را که میخواد بیان کند و بیشتر و بیشتر ظاهر میشود و با ما گفتوگو میکند. این داستان اولین داستانی در ادبیات ژاپن بود که با شیوهی غربی نوشته شد. دازای در این کتاب شوخطبعی و کمدی خودش را به اجرا در میآورد و به خوبی آن بخش خودش را به رخ دیگران میکشد. «بعداز آنکه نویسندهای علاقهاش را به موضوع از دست میدهد افت کیفیت محسوسی در جملهها حس میشود. راستش حرفم را پس میگیرم. جملهی آخرم خیلی هم گیرا بود.》 (فصل ۷ صفحه ۳۸) «بگذریم، از توصیف منظرهها عقم میگیرد.» (فصل ۴ صفحه ۲۲)
خیلی کتاب زیبایی بود.شخصا کارهای این نویسنده رو خیلی دوست دارم ؛ اما با ترجمهی خوبی که داشت ،لذتبخشتر هم شد.سپاس فراوان
من تازه شروع کردم، درخشان غمناکه.