روشنفکران اروپایی ــچه چپ و چه راستــ در طول دههی ۱۹۳۰ چه پیوندی با فاشیسم داشتند و پیامدهای آن پیوند برای سیاست امروز چه بوده است؟ اینها پرسشهایی هستند که نویسندهی کتاب «وسوسهی بیخردی»، ریچارد ولین، کوشیده است به آنها پاسخ دهد. ولین بحث میکند که برخلاف تصور رایج، فاشیسم پدیدهای غیرعقلانی نبود که صرفا جانیان و تبهکاران را مجذوب خود ساخته باشد، بلکه بسیاری از برجستهترین مشاهیر فکری راست و چپ اروپا هم ــاز یونگ و گادامر تا باتای و بلانشوــ به قافلهی فاشیسم پیوستند. این پیوند تاریخی میان روشنفکران اروپایی و فاشیسم، طبق ادعای ولین، گفتمان سیاسی امروز را نیز از بسیاری جهات شکل داده است. اقبال به احزاب راست افراطی در اروپا در طول دههی ۱۹۹۰، شاهدی است که ولین برای اثبات این ادعای خود اقامه میکند. شاهد دیگری را هم برای اثبات ادعای خود به میان میکشد و آن التفات دوباره به آموزههای عقلستیزانهی نیچه و هایدگر ذیل عنوان فراگیر پستمدرنیسم در اروپا و آمریکا است. این التفات دوباره، طبق بحث ولین، صرفا به روشنفکران جناح راست محدود نمیشود، بلکه چپ فرهنگی نیز در دامن زدن به آن دخیل بوده است. در واقع، بحث کلی ولین این است که چه در دههی ۱۹۳۰ و چه امروز راست و چپ افراطی هر دو در ترویج دوبارهی فاشیسم همدست بودهاند.