از آنجا که دکارت به طور مشهوری اعلام کرده است ، "من فکر می کنم ، پس من هستم" ، علم غالبا از احساسات به عنوان منبع موجود واقعی یک فرد چشم پوشی می کند. حتی علوم اعصاب مدرن نیز تا همین اواخر تمایل داشته است که بر جنبه های شناختی عملکرد مغز تمرکز کند و احساسات را نادیده بگیرد. این نگرش با انتشار خطای دکارت در سال 1995 شروع به تغییر کرد. آنتونیو داماسیو - "یکی از برجسته ترین متخصص مغز و اعصاب جهان" (نیویورک تایمز) - عقاید سنتی را در مورد ارتباط بین احساسات و عقلانیت به چالش کشید. در این کتاب جذاب و شگفت آور ، داماسیو خواننده را به یک سفر کشف علمی از طریق یک سری مطالعات موردی می برد ، چیزی را که بسیاری از ما مدتهاست به آن شک داریم نشان می دهد: احساسات یک چیز لوکس نیستند ، آنها برای تفکر منطقی و رفتارهای عادی اجتماعی ضروری هستند.
این کتاب در یازده فصل و سه بخش نوشته است. این فصل ها به ترتیب عبارتند از: ادبار در ورمانت، فاش شدن اسرار مغز گیج، فی نیس گیج مدرن، با خونسردی بیشتر، مونتاژ یک تفسیر، تنظیم بیولوژیکی و بقا، هیجانات و احساسات، فرضیه ی علامت گذاران بدنی، آزمایش فرضیه ی علامت گذاران بدنی، مغز مراقب بدن، علاقه ی مفرط برای استدلال. یک موخره با نام قلب در ستیز انسان نیز در این کتاب وجود دارد.
کتاب خطای دکارت: عاطفه، استدلال و مغز انسان توسط تقی کیمیایی اسدی ترجمه شده است. این کتاب را نشر نگاه معاصر منتشر کرده است.
کتاب خطای دکارت