کتاب سه گانه گریشا 1

Shadow and Bone
(سایه و استخوان)
کد کتاب : 16999
مترجم :
شابک : 978-6009553457
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 316
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2012
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نامزد جایزه بهترین کتاب کارولینای جنوبی سال 2015

نامزد جایزه انتخاب خواننده جوان پنسیلوانیا سال 2014

نامزد جایزه کتاب نوجوانان رود آیلند سال 2015

معرفی کتاب سه گانه گریشا 1 اثر لی باردوگو

کتاب سه گانه گریشا 1(سایه و استخوان)یک رمان ماجراجویی فانتزی مخصوص بزرگسالان جوان است که توسط نویسنده اسرائیلی-آمریکایی لی لی باردوگو نوشته شده است.

این رمان توسط آلینا استارکوف ، یتیم نوجوان که در سرزمین روکا بزرگ می شود روایت می شود. این اولین کتاب در سه گانه سایه و استخوان است و پس از آن محاصره و طوفان و خرابی و خیزش است.

آلینا استارکوف یک دختر نوجوان است که با مالین (مال) اورتسف در یتیم خانه ای در کرامزین در پادشاهی راوکا بزرگ شد. داستان از آنجا شروع می شود که ...

لی باردوگو نویسنده پرفروش نیویورک است. داستانهای کوتاه او را می توان در گلچین‌های متعددی از جمله بهترین علمی تخیلی و فانتزی آمریکایی یافت. لی در جنوب کالیفرنیا بزرگ شد و از دانشگاه ییل فارغ التحصیل شد. این روزها او در لس آنجلس زندگی می کند و می نویسد.

کتاب سه گانه گریشا 1

لی باردوگو
لی باردوگو، زاده ی 6 آپریل 1975، نویسنده ای آمریکایی است. باردوگو در اورشلیم به دنیا آمد و در لس آنجلس بزرگ شد. او در سال 1997 در رشته ی زبان انگلیسی از دانشگاه ییل فارغ التحصیل شد و قبل از انتشار اولین رمانش، در شغل هایی همچون روزنامه نگاری، گریم و جلوه های ویژه فعالیت داشت. باردوگو اولین رمان خود را در سال 2012 به چاپ رساند.
نکوداشت های کتاب سه گانه گریشا 1
The plotting is powerful
طرح قدرتمند است
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

This is one book series you want to get hooked on.
این یک سری کتاب است که می خواهید به آن علاقه مند شوید.
Seventeen.com

قسمت هایی از کتاب سه گانه گریشا 1 (لذت متن)
خدمتکارها صدای شان می زدند «مالنچکی»، ارواح کوچک، چون از همه ریزجثه تر و جوان تر بودند و مثل اشباحی خندان در عمارت دوک پرسه می زدند، از این اتاق به آن اتاق می رفتند، در گنجه ها قایم می شدند تا فال گوش بایستند و دزدکی به قصد کش رفتن آخرین هلوهای تابستانه به آشپزخانه سرک می کشیدند. دختر و پسر با فاصله ای چند هفته ای از راه رسیده بودند، دو تا یتیم دیگر بودند، از بازماندگان جنگ های مرزی؛ پناه جویانی کثیف و چرک رو که از خرابه های روستاهای دوردست بیرون شان کشیده و به املاک دوک آورده بودند تا خواندن و نوشتن فرا بگیرند و پیشه ای بیاموزند. پسرک قدکوتاه و چارشانه و به رغم خجالتی بودن همیشه لبخند بر لب داشت. دخترک متفاوت بود و خودش می دانست.