کتاب محاصره و طوفان

Siege and Storm
سه گانه گریشا 2
کد کتاب : 17000
مترجم :
شابک : 978-6009553464
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 384
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب محاصره و طوفان اثر لی باردوگو

با کتاب دوم از سه گانه سایه و استخوان اثر نویسنده پرفروش شماره 1 نیویورک تایمز وارد دنیای سه گانه ی گریشا شوید.
قدرت آلینا استارکوف رشد کرده است، اما نه بدون هزینه. او احضارکننده ی خورشید است – که در سراسر دریای واقعی شکار می شود و توسط زندگی هایی که در سایه ی چین گرفته بود، شکار می شود. اما او و مال نمی توانند برای مدت طولانی از دشمنان خود پیشی بگیرند.
تاریکی بیش از هر زمان دیگری مصمم است که جادوی آلینا را ادعا کند و از آن برای گرفتن تاج و تخت راوکان استفاده کند. آلینا که جای دیگری ندارد، از یک فرد بدنام کمک می گیرد و برای رهبری ارتش گریشا تصمیم می گیرد.
اما با آشکار شدن حقیقت سرنوشت آلینا، او به عمق بازی مرگبار جادوی ممنوع تاریکی می لغزد و از انسانیتش دورتر می شود. آلینا برای نجات کشورش باید بین قدرت و عشقی که فکر می کرد همیشه پناهگاهش باشد یکی را انتخاب کند. هیچ پیروزی بدون فداکاری به دست نمی آید - و فقط او می تواند با طوفان پیش رو روبرو شود.

کتاب محاصره و طوفان

لی باردوگو
لی باردوگو، زاده ی 6 آپریل 1975، نویسنده ای آمریکایی است. باردوگو در اورشلیم به دنیا آمد و در لس آنجلس بزرگ شد. او در سال 1997 در رشته ی زبان انگلیسی از دانشگاه ییل فارغ التحصیل شد و قبل از انتشار اولین رمانش، در شغل هایی همچون روزنامه نگاری، گریم و جلوه های ویژه فعالیت داشت. باردوگو اولین رمان خود را در سال 2012 به چاپ رساند.
نکوداشت های کتاب محاصره و طوفان
Bardugo populates her fully realized world with appealing three-dimensional characters and an involving plot that keeps a steady pace. . . .
باردوگو دنیای کاملا درک شده خود را با شخصیت های سه بعدی جذاب و طرحی درگیر که با سرعتی ثابت نگه می دارد پر می کند. . . . وزوز بزرگ خواهد بود.
Booklist Booklist

Mesmerizing. . . . Bardugo's set up is shiver-inducing, of the delicious variety.
مسحور کننده. . . . چیدمان باردوگو لرزه برانگیز است، از انواع چیزهای خوب.
New York Times Book Review New York Times Book Review

قسمت هایی از کتاب محاصره و طوفان (لذت متن)
دو هفته بود که در کفتان بودیم و من هنوز گیج و سرگردان بودم. شهر از دریا دور بود، سمت غرب نووی زم و کیلومترها از بندرگاهی که در آن از کشتی پیاده شده بودیم، فاصله داشت. باید هرچه سریع تر از مرزهای زمنی میگذشتیم. شاید در این صورت تازه احساس می کردیم در امنیت هستیم. نقشه ی کوچکی که برای خودم ترسیم کرده بودم بررسی و مسیرهای طی شده را دوباره مرور می کردم. مل و من هر روز پس از کار همدیگر را می دیدیم و مسیر بازگشت به خانه را با هم طی می کردیم. اما امروز من مسیر دیگری رفتم تا چیزی برای شام بخرم. گوشت گوساله و پیراشکی کلم که در کیفم جا داده بودم بوی خاص و ویژه ای داشت. فروشنده ادعا می کرد که از غذاهای لذیذ زنی هستند، اما من شک داشتم؛ البته فرقی هم نمی کرد. اخیرا هر چیزی برای من طعم خاکستر داشت. امل و من برای پیدا کردن کار به گفتان آمده بودیم تا پول کافی برای سفر به غرب را به دست آوریم. آن جا مرکز تجاری جوردا" بود و با دشت های شکوفه های پرتقال که مردم دائم از آن ها می جویدند احاطه شده بود.