کتاب ویرانی و قیام

Ruin and Rising
سه گانه گریشا 3
کد کتاب : 17001
مترجم :
شابک : 978-6005349573
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 368
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب ویرانی و قیام اثر لی باردوگو

همانطور که متحدان و دشمنان او به سمت جنگ مسابقه می دهند، تنها آلینا بین کشورش و موجی از تاریکی که می تواند جهان را نابود کند، ایستاده است. برای پیروزی در این مبارزه، او باید قدرت یک افسانه را به دست آورد - اما ادعا می کند که پرنده آتشین ممکن است دلیل ویرانی او باشد. تنها آلینا استارکوف است که قدرت رهایی راوکا را از نفوذ شیطانی اش دارد. اما با کاهش قدرتش، بهترین دوستش مجروح و شکسته، و دوست پسرش مال که با تصمیماتش مخالف است، آلینا می‌داند که شانس او برای یافتن پرنده آتش‌نشان گریزان کم است. همانطور که آلینا به دنبال تقویت کننده فایرپرد است که به او قدرت لازم برای شکست دادن دارکلینگ را بدهد، می‌آموزد که روابطش با او ممکن است برای او خیلی عالی باشد که نتواند در برابر آن مقاومت کند. به خوانندگان توصیه می‌شود قبل از اینکه به این نتیجه‌گیری از سه‌گانه بپردازند، دو کتاب اول را بخوانند - یا حتی دوباره بخوانند، زیرا پیشینه کمی برای یادآوری آنچه در دو کتاب اول رخ داده است وجود دارد. باردوگو بار دیگر در ساختن یک فانتزی پر اکشن با شخصیت‌های خارق‌العاده جهان‌ساز و پیچیده استاد است.

کتاب ویرانی و قیام

لی باردوگو
لی باردوگو، زاده ی 6 آپریل 1975، نویسنده ای آمریکایی است. باردوگو در اورشلیم به دنیا آمد و در لس آنجلس بزرگ شد. او در سال 1997 در رشته ی زبان انگلیسی از دانشگاه ییل فارغ التحصیل شد و قبل از انتشار اولین رمانش، در شغل هایی همچون روزنامه نگاری، گریم و جلوه های ویژه فعالیت داشت. باردوگو اولین رمان خود را در سال 2012 به چاپ رساند.
قسمت هایی از کتاب ویرانی و قیام (لذت متن)
روی بالکنی که در سنگ حفر شده بود ایستادم. دست هایم را گشوده بودم و در ردای کم ارزشم می لرزیدم. سعی میکردم ظاهری خوب داشته باشم. ردایم چهل تکه بود، قسمتی از آن تکه های پیراهنی بود که شب فرار از قصر به تن داشتم و بخش دیگرش پارچهی پرده ی پر زرق و برقی بود که از یک تئاتر متروکه در نزدیکی سالا برداشته و آن را با مهره های شمعدان های تالار تزیین کرده بودند. گلدوزی های سر آستین هایش تقریبا از بین رفته بود. دیوید و جنیا تمام تلاششان را به کار برده بودند که لباس خوب به نظر برسد؛ اما منابع در زیر زمین بسیار محدود بودند. درخشش آن تزیینات طلایی زیر نوری که انگار از دستانم ساطع می شد و پرتوهایی کم سو به چهره های از خود بی خود پیروانم در آن پایین می افکند، از دور گول زننده بود. اما از نزدیک، اینها همه رشته هایی طلایی و درخششی دروغین بودند. درست مثل خودم که یک قدیس بینوای دروغین هستم.