کتاب هنرمند دیوانه

Collections of stories
و داستان های دیگر از نویسندگان روس (2 جلدی)
کد کتاب : 17062
مترجم :
شابک : 978-9646207868
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 1146
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر
تعداد جلد : 2

معرفی کتاب هنرمند دیوانه اثر مجموعه ی نویسندگان

ریشه های ادبیات روسی را می توان در قرون وسطی پیدا کرد ، هنگامی که حماسه ها و تواریخ ها در اسلاویای شرقی قدیم سروده شده بودند. در عصر روشنگری ، ادبیات در روسیه از اهمیت بالایی برخوردار بود و از اوایل دهه 1830 ، ادبیات روسی دوره حیرت انگیزی را در شعر ، نثر و درام تجربه کرد. این دوره را می توان دوران طلایی ادبیات روسیه نامید. رمانتیسم اجازه داد تا استعدادی شاعرانه شکوفا شود: واسیلی ژوکوفسکی و بعدا الگوی وی الکساندر پوشکین روی کار آمدند. اما تا اینجا ادبیات داستانی هنوز رشد چندانی نیافته بود. اولین رمان نویس بزرگ روسی نیکولای گوگول بود. و اولین رمانی که نوشت نیز نفوس مردگان بود. سپس ایوان تورگنف آمد که هم داستان کوتاه و هم رمان می نوشت. اولین بار سبک رئالیسم در ادبیات داستانی روسیه با تورگینیف شکل گرفت. فئودور داستایوفسکی و لئو تولستوی خیلی زود شهرت جهانی پیدا کردند. در نیمه دوم قرن ، آنتون چخوف در داستان های کوتاه سرآمد بود و یک درام نویس برجسته شد. همانطور که پیداست روسیه چهره های بزرگی در زمینه ی ادبیات و نیز ادبیات داستانی داشته است که خواندن آثارشان برای هر کسی که به ادبیات علاقه دارد ضروری است.
هنرمند دیوانه و داستان های دیگر از نویسندگان روس، مجموعه ای دو جلدی است که در آن داستان های نویسندگان روس، به گزینش و ترجمه ی قاسم صنعوی گردآوری شده است. این مجموعه 71 داستان کوتاه را در بر می گیرد که توسط 42 نویسنده روس نوشته شده اند. از این نویسندگان می توان به نام های آشنایی چون پوشکین، تورگینف و ... اشاره کرد.

کتاب هنرمند دیوانه

قسمت هایی از کتاب هنرمند دیوانه (لذت متن)
آیا او به راستی زیبا است؟ به راستی چشم های زیبایی دارد، دست کوچکی، دهان زیبایی، دماغی بسیار منظم، و قامتی به راستی دلربا؛ ولی آنچه دلپذیر است، جاذبه ای است که بر تمام شخصیتش گسترده است. خیلی زن های زیباتر از او دیده ام، ولی هیچ یک آن قدر فریبنده نبوده اند. کنجکاوم که بدانم چه برایم نقل خواهد کرد و در مورد رفتن هایش به خانۀ نقاش چه توضیحی خواهد داد. داستانی شنیده ام که در آن مردی میخواره چون وسیله ای در ماجرایی عاشقانه به کار گرفته شده بود. اگر در مورد او نیز وضع از این قرار بود خیلی متاسف می شدم. به شدت از او خوشم می آید، و کسی چه می داند؟ شاید من هم موفق شوم که مورد خوشایند او قرار گیرم و شاید هر دو بتوانیم با هم خوشبخت شویم و به عالم هم پی ببریم. ولی این خانه با پیرزن و نقاش، بین ما مانعی ابدی خواهد بود. از سویی، اگر هم او زنی با تقوا باشد، نمی توانم با او ازدواج کنم. در وضعی که دارم زنی از طبقه بالا، صاحب نام، شخصی که تمام امتیاز ها را در خود گرد بیاورد باید داشته باشم. تمام این ها درست؛ ولی عشقم به او، گنج نهانم، شادی پنهانم خواهد بود، و آن را از تمام نگاه ها خواهم ربود، تا از هر تماسی پاک نگه دارم. افسوس! تمام این ها رویایی بیش نیست! فکری به دور از عقل است! او شخص دیگری را دوست دارد، به او تعلق دارد، از او بیم دارد، و با نام ماکسیم ایوانوویچ می توان او را در مقابل من ترساند!