روسیه در طول تاریخ، زادگاه برخی از برجسته ترین نویسندگان در ادبیات جهان بوده است. «عصر طلایی ادبیات روسیه» توسط چهره ای شناخته شده به نام «الکساندر پوشکین» آغاز شد؛ مردی که با لقب «شکسپیر روسیه» نیز شناخته می شود. با این حال، نویسندگان پرتعداد دیگری نیز در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.
در طول دوره های تاریخی مختلف، قالب های ادبی متفاوت در ادبیات روسیه به محبوبیت رسیده است، از جمله شعر، رمان و داستان کوتاه. علاوه بر این، ژانرهایی همچون «واقع گرایی ادبی»، «عاشقانه»، «درامای تاریخی» و «طنز سیاسی»، تحت تأثیر رویدادهای مهم در تاریخ این کشور—همچون سقوط امپراطوری تزارها و انقلاب بلشویک ها—در مرکز توجهات نویسندگان و مخاطبین روس قرار گرفته است. بسیاری از شاهکارهای ادبیات روسیه موفق شده اند تمجید و تحسین های بین المللی را از آن خود کنند و در کلاس های ادبی و مجامع فرهنگی در سراسر جهان تدریس و بررسی شوند. در این مطلب قصد داریم به شکلی مختصر با برخی از تأثیرگذارترین و موفق ترین نویسندگان روس و آثار آن ها بیشتر آشنا شویم.
الکساندر پوشکین
«پوشکین» بنیان گذار شعر ادبی در «عصر طلایی شعر» در روسیه بود. اولین شعر «پوشکین» در سال های نوجوانی او به چاپ رسید و طولی نکشید که این شاعر و نویسنده ی بااستعداد، در سراسر روسیه شناخته شد. برجسته ترین اثر او را می توان کتاب «یوگنی آنگین» در نظر گرفت؛ رمانی هفت هزار سطری که به نظم نوشته شده است. «پوشکین» زندگی پرماجرا و پرحادثه ای داشت و در نهایت نیز بر اثر زخم های ناشی از یک دوئل، جان خود را از دست داد.
در آن شب هیچ نخوابیدم و لباس هایم را هم از تن بیرون نکردم. قصد داشتم سپیده دم به جلو دروازه ی قلعه بروم و با ماریا ایوانونا که مجبور به خروج از قلعه بود، براى آخرین بار وداع کنم. حس مى کردم که روح من دستخوش تغییر بزرگى شده است. با این حال هیجان من کمتر از اندوه مبهمى بود که چندى پیش مرا فراگرفته بود. همراه رنج وداع و امیدهاى مبهم ولى شیرین، بى صبرانه در انتظار خطرات تهدیدآمیز بودم و احساس جاه طلبى بزرگى در درونم به وجود آمده بود. شب به سرعت سپرى شد. از کتاب «دختر سروان»
الکساندر سولژنیتسن
او، نویسنده و تاریخ دان روس بود که در سال 1970، جایزه ی «نوبل ادبیات» را از آن خود کرد. «سولژنیتسن» آثار خود را به کار می گرفت تا مردم کشورش را نسبت به رویدادهای اردوگاه های کار اجباری در نواحی دور افتاده ی اتحاد جماهیر شوروی بیشتر آگاه کند. از برجسته ترین آثار «سولژنیتسن» می توان از کتاب های «مجمع الجزایر گولاگ» و «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ» نام برد.
شوخوف با خود اندیشید پول راحت هیچ ارزشی ندارد، احساس نمی کنی که آن را به دست آورده ای، قدیمی ها درست گفته اند که چیزی که برایش پول پرداخت نکرده ای را نمی توانی کهنه کنی. شوخوف هنوز دستان پاکی داشت پس برای چه باید آن ها را لکه دار کند، پس برای چه بیرون به دنبال شغل شایسته و مناسبی نگردد؟ اما مسئله ی اصلی این بود، آیا اصلا او را آزاد خواهند کرد؟ ممکن است ده سال دیگر هم برای او ببرند، آن هم فقط محض سرگرمی! از کتاب «یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ»
ایوان تورگنیف
«تورگنیف»، نویسنده ی رمان و داستان کوتاه بود که در ابتدا برای انتشار رمان «پدران و پسران»، کتابی که امروز یک اثر کلاسیک در نظر گرفته می شود، با مشکلات و موانع زیادی از طرف ناشرین مواجه شد. یکی دیگر از آثار برجسته ی این نویسنده، مجموعه ای از داستان های کوتاه به نام «شکارچی در سایهروشن» است که به شکلی تأثیرگذار، بی رحمی ها و ستم های جامعه ی «ارباب و رعیتی» را آشکار می کند.
گربه ی کثیف و خاک آلودی کنار نرده ها لم داده بود و جوجه را خصمانه می پایید. آفتاب گرمی می تابید. از دالان تاریک ورودیِ پُست خانه، بوی نان چاودار داغ به مشام می رسید. نیکولای پترویچ غرق در فکر بود: «پسرم... فارغ التحصیل شد... پسرم آرکادی... فارغ التحصیل...» افکارش او را به هر سو می بردند، سعی می کرد به چیزهای دیگری بیندیشد اما دوباره و دوباره ذهنش به سمت آرکادی سوق پیدا می کرد. از کتاب «پدران و پسران»
ولادیمیر ناباکوف
«ناباکوف»، حشره شناس و رمان نویسی روسی/آمریکایی بود. نُه رمان نخست او که به زبان روسی نوشته شدند، این نویسنده را به شهرت ادبی رساندند. «ناباکوف» پس از این آثار، شروع به نوشتن رمان های انگلیسیزبان کرد که اکنون در سراسر جهان از محبوبیت بالایی برخوردار هستند. رمان جنجال برانگیز و تحسین شده ی او، کتاب «لولیتا»، جایگاه یک اثر کلاسیک را در ادبیات جهان به دست آورد. «ناباکوف» همچنین هفت بار نامزد نهایی دریافت «جایزه ی ملی کتاب آمریکا» شد.
صدای آبشار بیشتر و بیشتر به سمت خفگی پیش می رفت و تا وقتی که سکوت، آبشار را فرا گرفت، ما در حال عبور از وسط جنگل های دست نخورده ی نواحی کشف نشده بودیم. پای پیاده راه افتادیم و مدتی طولانی بود که در حرکت بودیم؛ در جلو گرگسن و من، و در عقب هم هشت باربر بومی می آمدند، پشت سر هم و یکی پس از دیگری. آشپز آخر از همه می آمد و هر قدمی که برمی داشت، غر می زد و شکایت می کرد. من می دانستم که گرگسن، آشپز را به خاطر این که یک شکارچی بومی سفارش او را کرده، استخدام کرده بود. آشپز اصرار می کرد که برای بیرون رفتن از آنجا حاضر بود هر کاری انجام دهد، جایی که آن ها نصف سال را برای درست کردن نوشیدنی و نصف دیگر سال را برای نوشیدن آن صرف می کنند. از کتاب «سرزمین دروغین»
میخائیل بولگاکف
«بولگاکف»، رمان نویس، پزشک و نمایشنامه نویسی بود که در اوایل قرن بیستم فعالیت می کرد. او به عنوان یکی از جنجال برانگیزترین نویسندگان عصر خود شناخته می شد و به خاطر انتقادهای طنزآمیزش از جامعه ی اتحاد جماهیر شوروی شهرت داشت. اگرچه «بولگاکف» در رشته ی پزشکی تحصیل کرده بود، شیفتگی اش نسبت به ادبیات باعث شد او به نویسندگی روی آورد. آثار «بولگاکف» به واسطه ی واقع گراییِ بی پرده و طنز تاریک موجود در آن ها، در دوران سرکوب سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی که با نام «پاکسازی بزرگ» شناخته می شود، با سانسورها و ممنوعیت های شدید مواجه بود.
«بولگاکف» در سال 1925، رمانی کوتاه و «ابزورد» به نام «قلب سگ» را به انتشار رساند که باعث شد فشارها از طرف حکومت شوروی بر این نویسنده افزایش یابد و دفتر خاطرات شخصی و چند اثر ناتمامش از او گرفته شود. این شرایط باعث شد مشکلات مالی زیادی برای «بولگاکف» پدید آید اما او با وجود این چالش ها، تا زمان مرگ خود در سال 1940 به خلق آثار ادبی تأثیرگذار و ماندگار ادامه داد. بدون تردید برجسته ترین اثر این نویسنده، رمان «مرشد و مارگاریتا» است.
نگاهم کنید. من را ببینید دارم می میرم! با صدای غرش باد در زیر طاق به خود می پیچم و در حال جان کندن هستم، من و باد در هم می آمیزیم! آن مردِ پست فطرتِ مثلا سرآشپز که در غذاخوری عمومی شورای مرکزی اقتصاد مردمی، غذای روزمره ی کارمندان را طبخ می کند، آب جوش را روی پهلوی چپم ریخت و من را سوزاند، عجب احمقی، تازه خودش را جزئی از کارمندان هم می داند! آه خدای من، چقدر سوزناک است! تا مغز استخوانم تیر می کشد و من همچنان از درد به خودم می پیچم، اما این درد کشیدن ها چه فایده ای دارد... مگر برایشان دردسرساز بودم؟ چه دردسری؟ مطمئنا جز همان ناخنک زدن و زیر و رو کردن زباله های اطراف خانه هایشان، خسارتی دیگر به مردم وارد نکرده ام. از کتاب «قلب سگ»
آنتون چخوف
«چخوف» به عقیده ی بسیاری از متخصصین در حوزه ی ادبیات، برجسته ترین نویسنده ی داستان کوتاه در تاریخ است. او نیز مانند «بولگاکف» در رشته ی پزشکی تحصیل کرده بود اما ادبیات و نویسندگی برایش اهمیت بیشتری داشت. «چخوف» با استفاده از زبانی دقیق و بی پرده، به جزئیات و وجوه مختلف زندگیِ واقع گرایانه و عادی می پرداخت و همزمان، انگیزه های اسرارآمیز و پیچیده ی شخصیت هایش را برای مخاطبین آشکار می کرد. یکی از توانایی های منحصر به فرد «چخوف»، چه در داستان های کوتاه و چه در نمایشنامه هایش، خلق فضاهای تشویش آور و تاریک در بطن اتفاقات روزمره ی زندگی در جامعه ی روسیه بود. کتاب های «مرغ دریایی»، «باغ آلبالو» و «دایی وانیا» از برترین آثار «آنتون چخوف» به حساب می آید.
وقتی کارم را تمام کردم، به سرعت به تئاتر یا به ماهیگیری می روم، تنها به خاطر این که استراحت کنم، خودم را فراموش کنم؛ ولی نه، یک موضوع جدید مثل گلوله ی آهنی به مغزم می خزد، دوباره به سمت میز تحریر می کشاندم. باید باز با شتاب بنویسم، بنویسم، و هميشه این طور است! همیشه! از دست خودم راحتی ندارم. حس می کنم دارم تمام زندگی ام را نابود می کنم. به خاطر عسلی که بیهوده در خلاً به دیگری می دهم، گرده های بهترین گل های زندگی ام را می گیرم، گل ها را پرپر می کنم، از ریشه می کنم. فکر نمی کنید دیوانه شده ام؟ آیا دوستان و آشنایانم مرا انسان عاقلی می دانند؟ مثل یک انسان عاقل با من رفتار می کنند؟ از کتاب «مرغ دریایی»
ایوان بونین
«بونین» نخستین نویسنده ی روس بود که جایزه ی «نوبل ادبیات» را (در سال 1933) از آن خود کرد. او دوران کودکی خود را در شرایطی سخت از نظر مالی گذراند و به همین خاطر نتوانست از تحصیلات مناسبِ موجود در آن زمان بهره ببرد. این مشکلات اما به مانعی برای «بونین» تبدیل نشد و او توانست با خلق اشعاری تأثیرگذار، به جایگاهی برجسته در «ادبیات روسیه» دست یابد. از برجسته ترین آثار او می توان از کتاب های «روستا»، «دره ی خشک» و «زندگی آرسنیِف» نام برد.
نگاهی آرام چون نگاه آهوی کوچک / و هر آنچه مشتاقانه دوست می داشتم در آن نگاه / نبرده ام از یاد تا کنون در غم و اندوه / لیک چهره ات در مه است دیگر. / فرا خواهند رسید روزهای خاموشی غم / و پدیدار می شود رویای آبی یادها / آنجا که دیگر نیست، نه خوشبختی و نه رنج / و تنها وسعت بخشش است و آمرزش. از اشعار «ایوان بونین»
نیکلای گوگول
«گوگول»، نویسنده ی رمان، داستان کوتاه و نمایشنامه بود که اصالتی اوکراینی داشت. آثار او، پایه و اساس «واقع گرایی روسی» در قرن نوزدهم در نظر گرفته می شود. طبیعت آرامش بخش زادگاه «گوگول» در اوکراین و همچنین سنت ها و داستان های فولکلور آن، منبع الهام بزرگی برای او به حساب می آمد. آثار «گوگول» با نثری سرزنده و گاها محاوره ای، مشارکت هایی بدیع در ادبیات روسیه بودند که قوه ی تخیلات نامحدود این نویسنده را با فرهنگ های بومی اوکراین و روسیه ترکیب می کردند. کتاب های «یادداشت های یک دیوانه»، «عروسی»، و «نفوس مرده» از جمله آثار برجسته ی «گوگول» در نظر گرفته می شود.
این مسافر همچنین درباره ی وضع بهداشت حومه ی شهر و نام بیماری هایی که در آن نواحی شیوع داشت، می پرسید و می خواست بداند آیا مرض مسری و مهلکی مثل وبا و آبله و امثال آن در میان اهالی دیده می شود یا نه. از دقت و توجهی که در پرسش در مورد این مسائل به کار می برد، معلوم می شد که منظورش تنها ارضای حس کنجکاوی معمول نیست. در شیوه ی گفتار این مسافر هم وقار خاصی مشاهده می شد و گهگاه صدای مضحک و عجیبی همانند صدای شیپور از بینی بیرون می داد. این کار علاوه بر نمایان کردن وقارِ طبیعی کلام او، سبب برانگیختن حس احترام پیشخدمت هم می شد. چنان که هربار که پیشخدمت این صدا را می شنید، دستی به موهای سرش می کشید، مؤدب تر می ایستاد و سر را برای تعظیم خم می کرد و می پرسید: «ارباب به چیز دیگری نیاز ندارند؟» از کتاب «نفوس مرده»
فئودور داستایوفسکی
«داستایوفسکی» نویسنده ی رمان و داستان کوتاه، روزنامه نگار و فیلسوف قرن نوزدهمی بود. آثار او به کاوش در روانشناسی انسان می پردازد و تمام جنبه های تجربه و فکر خودآگاه و ناخودآگاه را در برمی گیرد.
«داستایوفسکی» اگرچه به عنوان یک مهندس نظامی فارغ التحصیل شد، اما از این کار انصراف داد و به گروهی سوسیالیست پیوست. او پس از مدتی توسط نیروهای حکومت بازداشت و به سیبری فرستاده شد. «داستایوفسکی» به واسطه ی این اتفاقات مهم و سرنوشت ساز، به نویسندگی روی آورد و بارها از تجارب خود در زندان، در آثاری همچون «خاطرات خانه اموات» و «تحقیر و توهین شده ها»، سخن به میان آورد. «داستایوفسکی» در نهایت به یکی از پرمخاطب ترین و تحسین شده ترین نویسندگان در «ادبیات روسیه» تبدیل شد. آثار او تاکنون به بیش از 170 زبان ترجمه شده است.
زندانمان در انتهای دژ، کنار دیوار بلند آن قرار دارد. موقعی که از درزهای حصار، می کوشیدیم نگاهی به دنیای بیرون بیندازیم، فقط گوشه ی کوچکی از آسمان و خاکریز بلندی را می دیدیم پوشیده از علف های انبوه که نگهبان ها شب و روز روی آن قدم می زدند. بی درنگ به خودمان می گفتیم سال ها خواهند گذشت و ما با نگاه کردن از درزهای این حصار، همیشه همان خاکریز، همان نگهبان و همان گوشه از آسمان را خواهیم دید، نه آسمان دژ را، بلکه آسمانی دیگر، آسمانی دورتر، آسمانی آزاد. از کتاب «خاطرات خانه اموات»
لئو تولستوی
«تولستوی» بدون تردید یکی از برجسته ترین نویسندگان در تاریخ روسیه و همچنین در ادبیات جهان است. او اغلب به عنوان نویسنده ی داستان کوتاه و رمان شناخته می شد اما در سال های پایانی عمر خود به نوشتن نمایشنامه و مقاله نیز روی آورد. او نخستین بار به واسطه ی خلق رمان های سه گانه ی «کودکی»، «نوجوانی» و «جوانی» که رگه های خودزندگی نامه ای داشتند و همچنین کتاب «سِواستوپول» که بر اساس تجارب خودش در «جنگ کِریمه» شکل گرفته بود، به شهرت رسید. «تولستوی» چند سال بعد به شدت تحت تأثیر آموزه های اخلاقی مسیح قرار گرفت و بحران های اخلاقی عمیقی را تجربه کرد که باعث شد او چندین متن مذهبی را به انتشار برساند. از برجسته ترین آثار «لئو تولستوی» می توان از کتاب های «آنا کارنینا»، «جنگ و صلح» و «مرگ ایوان ایلیچ» نام برد.
به هنگام عزیمت و در دقایق حساس زندگی، انسان هایی که توانایی بررسیِ اعمال خویش را دارند، به اراده ای قوی دست می یابند. از کتاب «جنگ و صلح»