آرکادی به تازگی از دانشگاه پترزبورگ فارغ التحصیل شده است و به همراه یکی از دوستانش "بازازوف" به املاک ییلاقی پدرش در استانی دور افتاده در روسیه بازگشته است. پدر او، نیکولای، با خوشحالی دو مرد جوان را در املاک خود می پذیرد، اما برادر نیکولای، پاول، به زودی از فلسفه عجیب و غریب و نوپایی به نام "نیهیلیسم" که مردان جوان به ویژه بازاروف از آن طرفداری می کنند ناراحت می شود. نیکولای، در ابتدا با خوشحالی از بازگشت پسرش به خانه استقبال می کند، اما آرام آرام اضطراب وجود او را فرا می گیرد، زیرا متوجه می شود که نظرات آرکادی بسیار تحت تأثیر بازاروف است. از نظر او این عقاید رادیکال است و باعث می شود عقاید خودش را کنار بگذارد. نیکولای همیشه با انجام کارهایی از قبیل بازدید از پسرش در مدرسه سعی کرده تا حد ممکن امروزی بماند تا این دو نفر بتوانند به همان اندازه که قبلا بوده، نزدیک باشند اما این از نظر نیکولای شکست خورده است...
پدران و پسران رمانی است از ایوان تورگنیف که در سال ۱۸۶۲ نوشته شده و در فهرست ۱۰۰۱ کتاب خواندنی قبل از مرگ قرار گرفته است.
هنگامی که بازارف پس از قول های پی درپی که راجع به مراجعت خود تا یک ماه دیگر داد، از آغوش کسانی که وی را به زحمت رها می کردند آزاد شد و در کالسکه نشست، هنگامی که اسب ها به راه افتادند و زنگوله ها به صدا درآمد و چرخ های کالسکه به گردش افتاد، هنگامی که بدرقه کردن مسافرین با چشم دیگر معنی نداشت و گرد خاک راه خوابید، تیموفئیچ لرزان و قوز کنان به خانه رفت، هنگامی که والدین پیر در خانه ای که گویی ناگهان فرتوت و فشرده شده بود تنها ماندند، واسیلی ایوانویچ که تا چند لحظه پیش مردانه در جلوی خانه ایستاده بود و دستمال خود راتکان می داد، در صندلی فرو رفت و سر خود را به زیر انداخت و زمزمه کنان گفت: مارا ترک کرد، بلی ترک کرد، حوصله اش با ما سر رفت. اکنون مانند انگشت یکه و تنها مانده ام. در ضمن تکرار این سخنان پیرمرد انگشت ابهام خود را از سایر انگشتان جدا کرده به آن اشاره می نمود. در این موقع آرینا ولاسونا نزدیک او شد و سر سفید خود را به سر سفید او تکیه داد و گفت: چه می شود کرد واسیا؟ پسر تکه جداشده ایست، او مثل عقاب است، بخواهد می آید و بخواهد می رود. اما من و تو مانند کنده های درختانیم که در کنار هم نشسته ایم و از جا حرکت نمی کنیم. فقط من همیشه و پیوسته با تو خواهم بود، چنان که تو هم پیوسته با من خواهی بود. واسیلی ایوانویچ دست ها را از صورت خود برداشت و زن و دوست خود را چنان در آغوش کشید که در جوانی هم آن چنان در آغوشش نگرفته بود. آرینا بر دل مصیبت زده او مرهمی نهاده بود.
نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.
رمان «پدران و پسران» نام «تورگنیف» را در کنار برترین نویسندگان روسیه در قرن نوزدهم قرار داد.
ترجمه مهری آهی یقیناً بهترین ترجمه است و البته توسط نشر علمی فرهنگی سلاخی شده است
انتشارات علمی فرهنگی ، کتاب رو مورد هجوم شدید سانسور قرار داده ، از تبدیل شراب و شامپانی به نوشابه ، تا تغییر در متن ، واقعا خجالت آور است ، ننگ بر شما
بهترین ترجمه مهری آهی
ترجمههای مهری اهی پسند نسل دهه سی وچهل و... بود واکنون با سونامی مترجمان زبان شناس وفرهیخته باید به متر جمان جوان و اگاه رجوع کرد. برگردان فرزانه طاهری سالم وبه روز وپیراسته است. پاینده
این کتاب رو با ترجمه بسیار خوب خانم مهری آهی مطالعه کردم. واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم خیلی خوب بود به شما هم توصیه میکنم که این شاهکار تورگنیف رو بخونید.
اره که تو راس گفتی گلم
فرزانه طاهری هم این کتابو
شخصیت بازارف هم نمونهی روشنفکر جامعهی سنتی روس قرن نوزدهم است. توصیف رئالیستی از غرب گرایی جامعه در عین توجه به سنت ها، و آداب و رسوم تناقض جوامع سنتی است در برخورد با مدنیت جدید اروپایی که چون کلافی درهم پیچیده هرگز حل نخواهد شد. وقتی پاول پترویچ سنت گرا بازارف را به نهلیسیم متهم میکند بازارف جوابی قابل تامل میدهد: شما طرز فکر مرا قبول ندارید، اما برای چه فرض میکنید که این طرز فکر تصادفا پیدا شده و علتش همان روح مردمی نبوده که شما اینقدر سنگش را به سینه میزنید؟ این سوال شکاف و تفاوت ماهوی مدرنیته با سنتهای وامانده به ارائهی پاسخی درست را به تصویر میکشد. خانم فرزانه طاهری به نسخهی خانم آهی و نسخهی روسی و نسخههای انگلیسی ترجمه شده از متن اصلی روسی دسترسی داشته اند از این بابت جای نگرانی برای خواننده نیست.
یکی از ترجمههای خوب این کتاب از آقای مهدی سعادت و نشر سروش چاپ سال ۱۳۶۴ هست که من خواندم و بسیار زیباست
ایوان طرگنفنوف
کتاب با ترجمه خانم مهری آهی مطالعه کردم،در یک کلام عالی. هم ترجمه هم داستان.
یکی از بهترین کتابهایی که باید به نظرم حتما خوند بخصوص با ترجمه مهری اهی واقعاعالی بود
دوستان ترجمه مهری آهی انقدر سانسور شده که حقیقتا ارزش خوندن نداره پی دی افش رو پیدا کنید و بخونید
آزاده میگه ترجمه مهری آهی واقعأ عالی بود اما تو میگی ارزش خواندن نداره ؟!
این کتاب چیزی برای سانسور نداره مگه مارکی دوساده؟
با چه رفرنسی مقایسه کردید ، بفرمایید ماهم سانسورها رو پیدا کنیم؟لطفا وقتی نقدی وارد میکنید مرجع و ماخذ هم اعلام کنید
من که بشخصه خیلی خوشم اومد
در نظر اول کتاب آسون و ساده ایه.. ولی عمیقا فلسفیه
در یکی از گوشههای دورافتادۀ روسیه گورستانی وجود دارد مانند تمام گورستانهای ما. این یکی هم منظرۀ غمانگیزی دارد. گودالهای اطراف آن مدتی است که پر شده. صلیبهای خاکستری چوبی، به زیر پوشهایی که روزی رنگ و رویی داشت، پوسیده و سرنگون شده است. سنگهای قبور، مثل اینکه کسی آنها را از زیر فشار دهد، از جای خود کنده شده است. یکی دو درخت کمبرگ به زحمت سایۀ مختصری به این مکان میدهند و گلههای گوسفند و بره پیوسته به روی قبرها میگردند و میچرخند. ص251
رمان پدران و پسران رمان مهمی است که به اعتقاد من ارزش خواندن دارد. اما جدا از آن، رمان بسیار ملایم و بیروحی است که ساده پیش میرود و در طول کتاب اتفاقات مهم کمی رخ میدهد. اصل موضوع در کتاب آشنایی با شخصیت بازارف است، میشود گفت اولین نیهیلیست دنیای ادبیات روسیه که لازم است هر خواننده حرفهای با او آشنا باشد. کسی که به هنگام معرفی در رمان به عنوان فردی مطرح میشود که به همهچیز با دیده انتقاد مینگرد. همهچیز را زیر سوال میبرد و بنابر متن کتاب همهچیز از دیدگاه او «مزخرف» است.
فوق العاده بود، سرتاسر کتاب بینظیر بود، به شخصه لذت بردم
نشر علمی فرهنگی چرا تجدید چاپ نمیشه ؟
از اشخاص فانی به شخص ابدی ایوان تورگنیف