مرگ و بدهی مشکلات مهم اتریشی متولد 1959 است که یکی از بهترین نویسندگان نسل خود است. کار او پایدار و استوار است. همان روحیه اولین داستان ها تا رمان برنده جایزه و تحسین شده اش توسط منتقدان، از دستان لئوناردو تا اتاق لودویگ برقرار است.
راز ادبیات این است که خواننده را در حل یک معما کنجکاو کند. هوچنیگ بهتر از هر هم قطار و هم نسل اتریشی خود این مهارت را بدست آورده است. هیچ کلمه ای زائد نیست.
نباید این ارثیه را قبول می کردم. همه اش از همین جا شروع شد. این خانه روزگار کسانی پیش از من را هم خوش نکرده بود. نباید به این عمارت نقل مکان می کردم و نباید اصلا گذرم به لاندس کورن و فیلاخ و کرنتن می افتاد از همان اول. اما آمدم سراغ این خانه و واردش شدم و قبولش کردم و هم زمان از تمام چیزهایی که تا آن وقت موجودیتم را شکل می دادند، بریدم. لاندس کورن را قبول کردم و از ورا جدا شدم، از هر چیزی که می توانستم بگریزم گریختم و آمدم سروقت این جا که پناهگاهی بشود و در آن لانه گرفتم. میلم همیشه به پنهان شدن می کشید و این جا دارم به میلم رفتار می کنم. باید مدت ها منتظر می ماندم، تمام آن سال هایی که گذشتگان من با درگذشت شان این خانه را ترک می کردند و من از فاصله ای که به من اطمینان خاطر می داد تلاش داشتم خودم را در این خانه و در این جا ببینم و به آن عادت کنم و حالا وقتش رسیده بود. حالا دیگر بعد از مرگ آنا این در بسته نبود و من آمدم بازش کردم و در خانه جا گرفتم. طی تمام آن سال ها فکرم پیش لاندس کورن بود و خودم را برای بودن در این جا آماده می کردم، اما خودم را فریب هم داده بودم، چون برای روبه رو شدن با چیزی که حالا داشتم می دیدم آمادگی پیدا نکرده بودم.