«تئاتر ابسورد» نوشته مارتین اسلین، اثری مهم است که حرکتی منحصربهفرد و تأثیرگذار در درام مدرن را بررسی میکند. کتاب اسلین که برای اولینبار در سال 1961 منتشر شد، تحلیلی روشنگر و جامع از نمایشنامهنویسان و نمایشنامههایی ارائه میدهد که مظهر تئاتر ابسورد هستند؛ ژانری که در اواسط قرن بیستم بهعنوان واکنشی به بحرانهای وجودی و سرخوردگیهای دنیای مدرن ظهور کرد.
اسلین با تعریف اصطلاح «تئاتر ابسورد»، برگرفته از مفهوم پوچ آلبر کامو که شرایط انسانی را ذاتا بیمعنا و بدونهدف توصیف میکند، شروع میکند. در این زمینه، تئاتر ابسورد، دنیایی را منعکس میکند که در آن روایتهای سنتی و ساختارهای منطقی رها شده و جای خود را به سناریوهای پراکنده و غیرمنطقی میدهد که منعکسکننده غیرعقلانیبودن زندگی است. این ژانر بهجای ارائه پاسخها یا راهحلهای روشن، بهدنبال برانگیختن تفکر و تأمل است. محور اصلی کاوش اسلین، نمایشنامهنویسان کلیدی هستند که این جنبش را شکل دادهاند؛ از جمله ساموئل بکت، اوژن یونسکو، ژان ژنه و آرتور آداموف. اسلین با ارائه تحلیلها و تفاسیر مفصلی که عناصر موضوعی و سبکی را که تئاتر پوچگرا را تعریف میکنند، به مهمترین آثارشان میپردازد.
ساموئل بکت شاید مشهورترین نمایشنامهنویس ابسورد، در کتاب اسلین مورد توجه گسترده قرار گرفته است. «در انتظار گودو» از بکت بهعنوان نمونهای اساسی از درام ابسورد معرفی میشود؛ جایی که فقدان یک طرح متعارف و کنشهای تکراری و بیمعنای شخصیتها، بیهودگی و سردرگمی وجود انسان را برجسته میکند. اسلین بررسی میکند که چگونه رویکرد مینیمالیستی بکت، استفاده او از سکوت و بهتصویرکشیدن شخصیتهای گرفتار در موقعیتهای ایستا و ناامیدکننده، جوهر پوچ را دربرمیگیرد.
آثار اوژن یونسکو مانند «آوازهخان تاس» و «کرگدن» نیز بهتفصیل بررسی شده است. اسلین نشان میدهد که چگونه نمایشنامههای یونسکو زبان و منطق را واژگون میکنند و از گفتوگوهای بیمعنی و موقعیتهای سورئال برای نقد هنجارهای اجتماعی و پیشپاافتادهبودن زندگی روزمره استفاده میکند. توانایی یونسکو در آمیختن شوخطبعی با اضطراب وجودی بهعنوان ویژگی تعیینکننده سهم او در تئاتر ابسورد برجسته شده است.
نمایشنامههای ژان ژنه، از جمله «کلفتها» و «بالکن» بهدلیل کاوش در هویت، قدرت و توهم مورد بحث قرار میگیرند. اسلین به شیفتگی ژنه به تئاتریبودن زندگی خود میپردازد، جایی که نقشها و شخصیتها دائما درحال تغییر هستند و واقعیت دائما در نوسان است. کارهای ژنه مرزهای بین واقعیت و عملکرد را به چالش میکشد که منعکسکننده بیثباتی و ابهام شرایط انسانی است.
آرتور آداموف، اگرچه شاید کمتر از بکت یا یونسکو شناختهشده باشد، اما توسط اسلین بهدلیل کمکهایش به قانون پوچگرایی مورد توجه قرار گرفته است. نمایشنامههای آداموف، مانند «پینگپنگ» و «استاد تاران» برای بهتصویرکشیدن بیگانگی و جستوجوی معنا در دنیایی سرگردان و بیتفاوت تحلیل میشوند. اسلین اشاره میکند که چگونه تمرکز آداموف بر آشفتگی درونی شخصیتهایش، عمق روانشناختی را به تئاتر پوچ میافزاید.
تحلیل اسلین به نمایشنامهنویسان محدود نمیشود. او زمینههای فلسفی و فرهنگی گستردهتری را که باعث پیدایش تئاتر ابسورد شد را نیز بررسی میکند. او نشان میدهد که وقایع تاریخی، مانند جنگهای جهانی و فلسفه اگزیستانسیالیستی متفکرانی مانند ژان پل سارتر و آلبر کامو، چگونه بر مضامین و سبکهای درام پوچگرایانه تأثیر گذاشته است. این زمینهسازی به خوانندگان کمک میکند تا جنبش را نهتنها بهعنوان یک پدیده نمایشی، بلکه بهعنوان پاسخی به سرخوردگیها و عدمقطعیتهای عمیق قرن بیستم درک کنند. تئاتر ابسورد بهدلیل وضوح و عمق آن مورد تحسین قرار میگیرد و ایدههای پیچیده را هم برای محققان و هم برای خوانندگان عمومی قابلدسترس میکند. نوشته اسلین جذاب و تأملبرانگیز است و خوانندگان را به تأمل در مورد ماهیت هستی و نقش تئاتر در روشنکردن شرایط انسان دعوت میکند.
کتاب تئاتر ابسورد