اگر وحشت موجود در وضعیت بیست و هفتم را با زور و قدرت وضعیت سوم تلفیق کنیم، کنش فعلی که منحصر به کشمکشهای خانوادگی است، ایجاد می شود و جهنمی خلق می کند که از سیاهچال داستان گودال و آونگ ادگار آلن پو سوزانتر است. وحشت این وضعیت آنچنان است که جرات دخالت را از ناظر وحشت زده سلب می کند. به نظر می رسد که ناظر فقط سایه های مبهمی از یک صحنه شیطانی را درون خانه ای مشتعل، از دور می بیند. گویا نمایشنامه نویسان کنونی هم جرات مداخله در تراژدیهای یونان را، بعد از گذشت 30 قرن وحشتناک، ندارند.
در موقعیتهایی که کنش انتقام گیرنده به وجود می آورد می توان نطفه های بارور دیگری نیز یافت. مثلا: اشتیاق درونی انتقام گیرنده (که ساده ترین انگیزه هاست)؛ آرزوی قربانی محتضر یا آرزوی روح قربانی که به صورتی اسرار آمیز بر زندگان ظاهر می شود، وعده نامعقول، وظیفه حرفه ای (مثلا منتقم قاضی یا کلانتر باشد)؛ ضرورت نجات سایر خویشاوندان یا محبوب (چنانکه تالیان از هواداران دانتون انتقام می گیرد) یا حتی همشهریان؛ نادیده گرفتن خویشاوندی میان انتقام گیرنده و خاطی. نمونه دیگری را که باید اضافه کرد آن است که انتقام گیرنده، خاطی را بی آنکه تشخیص دهد مثلا در اتاقی تاریک! -مجازات کند.
این تکنیک که با نام «آینه داری» نیز شناخته می شود، در صورت استفاده ی درست و مناسب، روشی عالی برای خلق تعلیق و تنش دراماتیک در مخاطبین است.
«زاویه ی دید»، داستان ها را به آثاری جدید تبدیل می کند و نشان می دهد ما به جای نیاز داشتن به مجموعه ای جدید از رویدادها، فقط به شیوه ای جدید برای نگاه کردن به آن ها نیاز داریم.
نوشتن یک داستان، مانند ساختن یک خانه است: ممکن است تمام ابزار و ایده های مورد نیاز را در اختیار داشته باشید، اما اگر پِی و و بنیان اثر محکم نباشد، حتی زیباترین سازه ها نیز دوامی نخواهند داشت.
کاراکترهایی پیچیده که وجهی تاریک در وجود آن ها به چشم می خورد
در این مطلب به چهار نوع اصلی در سبک های نگارش می پردازیم و همچنین، شیوه ی استفاده از آن ها را مرور می کنیم.
وقتی در حال نوشتن یک داستان هستید، باید تصمیم بگیرید که راوی قصه چه کسی است و داستان را برای چه کسانی تعریف می کند