سال ۱۳۳۳، سال آغاز سفر پرخطر ما دو برادر بود، این سفر که ده سال به درازا کشید در زمانی انجام شد که امکانات سفر، قابل مقایسه، با جهان امروز نبود، بیشترین دوران سفرهای ما در شگفت انگیزترین مناطق پنج قاره جهان و در سخت ترین شرایط انجام گرفت. ما از مدار قطبی شمال آمریکا و کانادا تا سرزمین آتش را که در جنوبی ترین بخش قاره آمریکا قرار دارد در گذر نه سال زیر پا گذاشتیم و در این مدت، لحظه لحظه های زندگی مان را به دیدن، اندیشیدن و تجربه اندوزی گذراندیم و بیشتر از همه درباره ی نخستین بومیانی که در گذشته دور به آمریکا آمده و در آنجا ماندگار شده بودند به پژوهش پرداختیم، از شهرهای کوچک و بزرگ کشورهای دنیا که گذشتیم، در بسیاری از کالج ها و دانشکده های مهم، درباره آنچه در جاجای جهان دیده بودیم، سخنرانی کردیم و فیلم هایی را که با سخت جانی بسیار تهیه کرده بودیم برای آنان به نمایش گذاشتیم و این چنین بود که صدها مقاله مصور که چکیده ی تحقیقات ما بود در بزرگ ترین مجلات و روزنامه های کشورهای دنیا به چاپ رسید و نام ما به عنوان دو جهانگرد ایرانی بر سر زبان ها افتاد . ما با بیشتر روسای جمهور، نخست وزیران، پادشاهان و شخصیت های فرهنگی کشورهای جهان دیدار و با آنان به صحبت نشستیم. در پایان این سفر درازمدت، برادرم عبدالله در کشور شیلی اقامت گزید و هم اکنون نه تنها سردبیری دو مجله سینمایی و سیاحتی را در شهر سانتیاگو برعهده دارد، بلکه او با پایه گذاری یکی از بزرگ ترین مراکز سینمایی، نام ایران را در آن دیار نیز پرآوازه ساخته است، اما من "عیسی" پس از بازگشت در میهنم ایران عزیز رخت اقامت افکنده و برای همیشه در اینجا خواهم ماند، اگرچه اندیشه هایم همواره در افق های دوردست و در سرزمین هایی در چرخش است که با نمادهای سحرآسای خود هر لحظه به امیدواران امیدهای تازه ای می بخشند.
توی بازار با کاغذ گلاسهش موجوده منتهی ایران کتاب با کاغد معمولی ارسال میکنه
سلام. کتاب خیلی فوقالعاده خوب و جالبی است
واقعا عالی بود و کمکم کرد
قیمتش خیلی بالاست
نگران نباش بالاتر هم میره ؟! بعععع
عالی عالی عالی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوب
با درود...اولین و جذابترین کتابی بود که در همه طول خود خوانده بودم...درست سال ۱۳۴۳ بود..یعنی اولین چاپ،،توی اون زمان تازه کلاس سوم ابتدایی رو تموم کرده بودمکه یکروز پدرم با یک کتاب قطور با میان برگهای رنگی که عامل عکسهای فراوان بود بمنزل امد..و من در همان دوران کودکی احساس عحیبی به این کتاب پیدا کردم..وهنوزم بعد از گذشت حدود شصت سال یه چیزایش توی ذهنم ته نشین کرده..یادمه که عبدااله یه عینک دودی میزد که خیلی بهش میوند و اینقدر روی من اثرگذاشته بود که در سال ۱۳۴۷ به اصرار یه دونه عینک دودی بابام برام خرید که بچشم میزدمو توی کوچه و خیابون باهاش پوز میدادم..یادش بخیر
واقعا کتاب دلنشین و جذابی هست
کتاب سفر نامه برادران امیدوار اینقدر زیبا و عالی بود که دلم نیومد تمومش کنم. یذره ازش گذاشتم تا همیشه ذهنم درگیرش باشه.