پس پرولتاریا برای آنکه «رفته رفته سرمایه را از چنگ بورژوازی خارج کند، برای آنکه همه ابزار تولید را در دستان دولت، یعنی پرولتاریایی که به صورت طبقه حاکم سازمان یافته است، متمرکز کند، و برای آنکه هرچه زودتر بر توده نیروهای تولیدی بیفزاید»، در یک کلام برای سرنگونی تمام شیوه های تولید پیشین، نیازمند در دست گرفتن قدرت سیاسی است. البته این قدرت سیاسی، دست کم در ابتدا، با «تجاوز مستبدانه» به حق مالکیت و شرایط بورژوایی تولید، رخ می نماید، زیرا اینها را جز به صورت قهری که از طرف طبقه حاکم اعمال می شود، نمی توان از میان برداشت. مانیفست نمونه چند اقدام انقلابی معین را پیشنهاد می کند که تنها در کشورهای پیشرفته قابل اجراست، مانند سلب مالکیت از زمینداران بزرگ، تمرکز اعتبار و همه ابزار حمل و نقل در دست دولت و همچنین طرح اجبار به کار برای همه و غیره ... بی شک لازم بود به همه مبارزان حزبی (به ویژه آلمانی ها) رهنمودی به صورت حداقل برنامه داده شود. ولی نگارندگان مانیفست به برنامه هایی از این دست زیاد اهمیت نمی دادند، زیرا این جزئی از اندیشه مارکسیسم است که کاربرد عملی اصول آن «همیشه و همه جا به شرایط تاریخی مشخص» بستگی دارد.
ماکیاوللی و شهریار چه سرنوشت شگفت انگیزی داشتند! ماکیاوللی می توانست اندوه و ناامیدی باقی زندگی اش را پیش بینی کند، ولی حتی لحظه ای هم از خاطرش نگذشته بود که کتابی چنین کوچک، که تأثیری آنی نداشت، در سده های بعد جنجال به پا خواهد کرد.