"درآمدی بر بینامتنیت" نوشته ی دکتر "بهمن نامورمطلق"، به "نظریه ها و کاربردها" پیرامون این مفهوم می پردازد.
"بینامتنیت" یک پیشرفت بزرگ در حوزه ی تحقیقات علمی ، به ویژه در زمینه های ادبی و هنری است که طبق آن هیچ آغازی وجود ندارد ، اما تقلید یا تداوم دائما وجود دارد. این تعاملات ناشناس نه تنها در خلق آثار ، بلکه در خواندن و درک آنها نیز وجود دارد ، زیرا تا زمانی که متون پیش خوانده شده مداخله نکنند ، هیچ خوانشی رخ نمی دهد. "بینامتنیت"ی زمینه ای از نشانه شناسی است که به شکل گیری معنا و روند معناشناسی مربوط می شود. در متون، "بینامتنیت" سابقه ای دارد که مهمترین آن نظریه ی گفتگو مندی "میخائیل باختین" است.
"بینامتنیت" را باید یکی از آن حقایقی دانست که دائما در حضور شخص وجود دارد اما توجه کسی را به خود جلب نمی کند. این یکی از مهمترین اکتشافات قرن بیستم است ، زیرا دیدگاه تازه ای در مورد رابطه ی بین اجزای متن ارائه می دهد و با آن سروکار دارد. "بینامتنیت" توسط کریستوا و بارت پایه گذاری شد. "ژولیا کریستوا" وضع کننده ی آن است ، و "رولان بارت" نیروی محرکه ای برای انتشار و توسعه ی شاخه "بینامتنیت" خوانشی بود. "بینامتنیت" توسط "لوران ژنی" و "میکائیل ریفاتر" ، به ویژه در زمینه های نقد و کاربرد گسترش یافت. امروزه هنوز روش بینامتنی در حال توسعه و کاربرد است و به دو صورت مورد استفاده قرار می گیرد: اول ، به عنوان رویکردی مستقل جهت بررسی برخی از نهادهای مطالعاتی و دوم ، به عنوان قسمت مهمی از رویکردی جدید نظیر تحلیل گفتمان یا نقد جفرافیایی. دکتر "بهمن نامورمطلق" در کتاب "درآمدی بر بینامتنیت"، مهم ترین "نظریه ها و کاربردها" را در این زمینه بررسی می کند.
کتاب درآمدی بر بینامتنیت