سرشار از فراز و نشیب، معما و هیجان.
با قدرتی پرظرافت.
با ضرباهنگی عالی، و گاهی اوقات خون آلود.
تاریکی. دو ساعت مانده به نیمه شب. پسر توی جعبه نشسته بود. آنطور که در فضای تنگ و تاریک داخل اتاقک نشسته بود، مثل همیشه پاهایش زیر بدنش خواب رفته بودند. از بالای سرش، صدای «ولرین» را می شنید که نمایشش را پیش می برد.
ناگهان تقه ی محکمی به جعبه خورد: اولین علامت، که یعنی: «آماده باش پسر.» پسر صدای خفیف تماشاچیان را شنید. نمی توانست آن ها را ببیند، اما می دانست معنی این صدا چیست. همهمه ی انتظار بود.
«ولرین» وارد اتاقک شده بود و با توضیح صحنه ای که قرار بود ببینند، هیجان بیشتری به جان جمعیت می انداخت. پسر از پشت تخته های کلفت چوب بلوط که به دیواره های اتاقک شکل داده بودند، بعضی از حرف های «ولرین» را شنید: مثل معجزه... شاهکاری خیره کننده... پسر با خودش فکر کرد، یعنی دیگه داره وقتش می شه.
یه فانتزی خیلی جذاب با ترجمه بسیار خوبه که منو خیلی جذب کرد.. ولی حدودا ۴۰۰ تومن واسه یه کتاب جیبی یه مقدار زیاد نیست؟
خیلی غمگین و تاریکه. فضاش مبهم و دردناکه از ایناست که بعد خوندنش تا چندساعت احساس افسردگی میکنی.. درکل اگه روحیه تون ضعیفه نخونین
کتاب روزهای مرده یک رمان فانتزی است. داستانی انباشته از سحر و جادو، دسیسه و افسون در دنیایی اسرارآمیز. شخصیت اصلی قصه پسر پانزده سالهای است بدون نام و بدون گذشته که در طول داستان پسر نامیده میشود. عنوانی که به خوبی، گمنامی و بیهویتی پسر را نمایان میکند.