من باید می اومدم حضورتون، تلفنی هم خدمتون گفتم که پس فردا گچج دستم رو باز می کنم، اما خب شما عجله داشتین و من شرمندتون شدم. من لیلا رو حداقل ده ساله که می شناسم. فکر می کردم با تمام جیک و پوک های زندگیش آشنام. اون هم همین طور. باورتون نمی شه، من هنوز آب از گلوم پایین نرفته، به لیلا می گفتم. اون دیگه همه زندگی منو از حفظ بود، بس که هروقت حالم بد بود تندی زنگ می زدم بهش که این طوری شده و اون طوری شده. جناب سرهنگ معذرت می خوام، نمی دونم برای چی دارم این چیزها رو به شما می گم. خب لیلا که نیست آدم کم میارم برای حرف زدن شما هم از اون تیپ هایی هستین که آدم بخواد نخواد، بهتون اعتماد می کنه و... این کتاب از سری داستان های جذاب فارسی، به قلم شیوای "سما بابایی" بوده که توسط انتشارات روزنه چاپ و روانه بازار شده است.
درباره سما بابایی
سما بابایی متولد سال 1360، سالهاست به عنوانِ روزنامهنگار هنری در روزنامههای اصلاحطلب فعالیت کرده است. او هماکنون مشغول نگارش دومین اثر خود باز با محوریت زنان و درباره جنگ است.