1. خانه
  2. /
  3. کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من

کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من

3.5 از 1 رأی

کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من

Aus meiner Kindheit und Jugendzeit
انتشارات: کتاب آمه
٪15
60000
51000
معرفی کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من
در کتاب خطراتی از کودکی و نوجوانی من که یک کتاب جذاب زندگینامه ای است ، آلبرت شواینزر، نویسنده ی آن، از نوزده سال حضور خود در منطقه ی آلزاس علیا و کشف های جوانی خود از دین ، موسیقی و الهام بخشی دوستی می گوید. حتی از همان دوران کودکی او آثاری از آنچه که بعدا به "احترام به زندگی" در او تبدیل شد وجود داشت: او می نویسد که در دوران کودکی به دلیل دردی که از کارش به کرم ها و ماهی ها تحمیل کرده می کرده ، توانسته چندین همراهش را از رفتن به ماهیگیری منصرف کند. شواینزر حتی ناراحتی خود را از این که فهمیده بود خودش غذا یا لباس بهتری از آنچه دیگران در اطرافش دارند دارد نیز توصیف می کند. خاطرات دوران کودکی و جوانی شواینزر بینشی شگفت انگیز از سفر کودکی دکتر شواینزر ارائه می دهد. سفری که سرانجام او را به سمت خدمت پزشکی در کشورهای مستعمرات آفریقا سوق داد.
نیویوکر در مورد کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من چنین نوشته است:
"دکتر شواینزر داستان خود را با صراحت و سادگی بیان می کند ، و گرچه بسیاری وقت ها به خود را به عنوان یک جوان جدی تلنگرهای شوخ طبعانه ای می زند، اما به آن جوان احترام می گذارد ، و با دلیل احترام می گذارد"
کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من در سال 1952 موفق به کسب جایزه ی نوبل صلح می شود. این کتاب توسط مریم(تارا) والا و علی رضاقلی ترجمه شده استو نشر آمه نیز آن را منتشر کرده است
درباره آلبرت شوایتزر
درباره آلبرت شوایتزر
آلبرت شوایتزر (به آلمانی: Albert Schweitzer) ‏(۱۴ ژانویه ۱۸۷۵ – ۴ سپتامبر ۱۹۶۵) پزشک، فیلسوف، عالم الهیات پروتستانیسم و موسیقی‌دان آلمانی بود. وی در سال ۱۹۲۸ برندهٔ جایزه ادبی گوته و در سال ۱۹۵۲ جایزه صلح نوبل شد. آلبرت شوایتزر در روز ۱۴ ژانویه سال ۱۸۷۵ در کایزرسبرگ، منطقه‌ای آلمانی‌زبان که پس از جنگ جهانی اول به دست کشور فرانسه افتاد به دنیا آمد. او کودکی خود را در یکی از روستاهای گونسباخ که پدرش در آن‌جا کشیش بود گذراند. وی به موسیقی علاقهٔ فراوان نشان داد و در ۹ سالگی نواختن ارگ را فراگرفت.
او در سال ۱۸۹۳، در دانشگاه استراسبورگ تحصیلات خود را در رشتهٔ الهیات و فلسفه آغاز کرد، در حالی که آموختن ارگ را در شهر پاریس ادامه می‌داد؛ و در سال ۱۸۹۹ دکترای فلسفه و در سال ۱۹۰۰ دکترای الهیات خود را گرفت. سپس در کلیسای سنت نیکلاس استراسبورگ به عنوان کشیش مشغول به کار شد. در سال ۱۹۰۵ تحصیلات خود را در رشتهٔ پزشکی آغاز کرد و در سال ۱۹۱۰ مدرک خود را گرفت.
آلبرت شوایتسر در سال ۱۹۱۳ به همراه همسرش هلن که پرستار بود به لامبرنی در گابن سفر کرد. در سال ۱۹۱۷، درحالی که به فرانسه سفر کرده بود، همراه با همسرش (که او نیز آلمانی بود) توسط نیروهای نظامی فرانسه دستگیر شد وتا سال۱۹۱۸ در حبس به سر برد. پس از آزاد شدن، تا سال ۱۹۲۴ در اروپا ماند و به برگزاری کنسرت یا شرکت در کنفرانس‌های متعدد پرداخت، آنگاه دوباره به لامبارنه بازگشت و به تأسیس بیمارستان در این شهر و روستایی برای سکونت جذامیان پرداخت.
پس از آن آلبرت شوایتسر غالباً به اروپا سفر می‌کرد تا در کنفرانس‌ها شرکت و نیز با اجرای کنسرت‌های خود منبع درآمدی برای این مخارج تأمین کند. او از دوستان نزدیک ملکه الیزابت و آلبرت آینشتین بود. وی در واپسین سال‌های زندگی خود گیاه‌خوار شد. آلبرت شوایتسر در ماه سپتامبر سال ۱۹۶۵ در لامبارنه درگذشت.
ویژگی های کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من
  • برنده جایزه نوبل صلح 1952
دسته بندی های کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من
قسمت هایی از کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من

«... اگر عشق من ثمری نمی دهد، بدان سبب است که هنوز عشق به اندازه کافی در من نیست. اگر عشق من در برابر عدم صداقت و ریایی که دور و بر مرا گرفته ناتوان است، به این علت است که من به اندازه کافی صادق نیستم. اگر می بینم که چگونه هنوز بدخواهی و شرارت، همچنان به بازی غم انگیز خود ادامه می دهند، بدان معناست که هنوز تنگ نظری و حسد را کاملا از خود نرانده ام. اینکه چرا صلح دوستی من بد فهمیده شده و مورد تمسخر واقع می شود، به این دلیل است که در من هنوز صلح دوستی به اندازه کافی نیست...».

زمانی که به گونس باخ آمدیم، کودک ضعیف البنیه ای بودم. برای مراسم تحلیف پدرم، مادرم تا آن جا که توانسته بود مرا در لباسی سپید با بندینکهای رنگین آراسته بود، اما این آراستگی موجب آن نشده بود که زنان کشیشانی را | که از اطراف آمده بودند، به تحسین یک پسربچه ی نحیف و زردچهره وا دارد. | در این حال، آنها برای طبیعی جلوه دادن این موقعیت ناخوشایند، متوسل به | کلماتی شدند که مادرم را مستأصل به اتاق خواب کشاند تا در آنجا فراوان اشک بریزد. او این ماجرا را بارها برایم تعریف کرد.

از دوران آغازین کودکی ام نیز به خاطر می آورم که چگونه برای نخستین بار، آگاهانه از خود شرمگین شدم. پیراهن کوچکی به تن داشتم و روی سه پایه ای در حیاط نشسته بودم، پدرم در باغ با شانهی کندو ور میرفت. حشرهی کوچک زیبایی روی دستم نشسته بود و در حالی که به این ور و آنور میپرید، موجب شادمانی من میشد، ناگهان شروع به جیغ کشیدن کردم. زنبور عسل برای گرفتن حق خود از آقای کشیش که شانه های پر شده از عسل را از کندویش برداشته بود، پسرک کشیش را نیش زده بود. به دنبال جیغ من، تمام اهالی خانه به سویم دویدند؛ در حالی که دلشان برایم بسیار سوخته بود. پرستارم در حالی که مرا در آغوش گرفته بود سعی می کرد با بوسه آرامم کند

نظر کاربران در مورد "کتاب خاطراتی از کودکی و نوجوانی من"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

بسیار گتابهای جذابی هستند، مرا صد درصد برای خرید مشتاق کردن...

1403/06/16 | توسطحسن نیکو - کاربر سایت
0
|