قصه ی پایان قصه ی واپسین کلمه از پایان قصه ای است که وقت گفتن تمام نمی شود آن را می گوییم و بازمی گوییم یک کلمه و بعد کلمه ی دیگر تا انگار کلام آخر ناممکن می شود تا دیگر کلمه ای را نمی شود تحمل کرد. پس وقتی قهرمان داستان به خودش انگار به کسی در دوردست می گوید: «ایشان را ببخش، چون نمی دانند چه باید کرد» ممکن است خیال کنیم به خاطر ماست التماس می کند ممکن است خیال کنیم که راز زندگی داستانیم و تا جایی که به تمنای او پاسخی داده نشود ممکن است در امان باشیم. داستان، پس ادامه می یابد پس ما ادامه می یابیم و پایان، یک بار دیگر به داستان دیگری بدل می شود به داستان دیگری پس از آن
انتخاب شعرها و ترجمه به نظرم خوبه.