1. خانه
  2. /
  3. کتاب در انتظار بوجانگلز

کتاب در انتظار بوجانگلز

2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
5 از 2 رأی

کتاب در انتظار بوجانگلز

Waiting for Bojangles
انتشارات: ماهی
٪15
120000
102000
3.3 از 1 رأی

کتاب در انتظار بوجانگلز

Waiting for Bojangles
انتشارات: نگاه
٪15
150000
127500
معرفی کتاب در انتظار بوجانگلز
«در انتظار بوجانگلز» یک داستان عجیب و غریب است. سرگرم کننده و خنده دار است. و در واقع صریح، شیرین و دوست داشتنی ، چیزی متفاوت و واقعا در برخی جاها بسیار ناراحت کننده است. با این حال ، این یک داستان پر از عشق است. عشق بی قید و شرط این شخصیت ها به یکدیگر قلب این داستان است. پسر جوانی ، که هرگز نام او را نمی دانیم ، به زندگی پرمشقت خود با مادر و پدرش می پردازد ، مردی که هر روز هنگام نوشیدن با نینا سیمون با آواز آقای بوژانگلس می رقصند و همسرش را با نام دیگری صدا می کند. روایت او متناسب با بخشهایی از مجله پدرش است. این یک زندگی جذاب از بسیاری جهات است ، اما یک روش بی پروا برای پرورش یک کودک. چیز زیبایی در این داستان وجود دارد و جای تعجب نیست که چندین جایزه ادبی فرانسه را از آن خود کرده است.
اولیویه بوردو در سال 1980 در اقیانوس اطلس به دنیا آمد. به لطف نبود تلویزیون روشن در خانه ، او می توانست زیاد بخواند و خیلی رویا پردازی کند. همین امر نقطه عطفی در زندگی او بود که باعث شد بتواند آثاری با کیفیت خلق نماید.
درباره اولیویه بوردو
درباره اولیویه بوردو
الیویه بورودو (Olivier Bourdeaut) (زاده 1980 در نانت، Loire-Atlantique) نویسنده معاصر فرانسوی است.
به اولین رمان وی در نمایشگاه Bojangles ، که در ژانویه 2016 در atditions Finitude منتشر شد، به جایزه برتر 2016 France France / Télérama) جایزه بزرگ RTL-Lire 2016، جایزه 2016 Emmanuel Roblès و 2016 Prix France Télévlines اهدا شد.
ویژگی های کتاب در انتظار بوجانگلز
  • برنده جایزه بزرگ RTL-Read سال 2016
  • برنده جایزه امانوئل-روبلی سال 2016
  • برنده جایزه تلویزیون فرانسه سال 2016
نکوداشت های کتاب در انتظار بوجانگلز

در انتظار بوجانگلز یک داستان عاشقانه ی پرشور است که از نگاه یک کودک روایت می شود.

France-Amérique

این کتاب در همزمان هوس آلود و بسیار تاثیرگذار است.

Library Journal

داستانی بسیار خوب با رگه هایی از دیوانگی.

Jornal de Negócios

در این رمان ، خیال برتر است. نویسنده ما را به یک ظرف غذا ، لذت بخش و شوخ طبع فرو می برد.

Elle
قسمت هایی از کتاب در انتظار بوجانگلز

بعد از فروش مراکز معاینهی فنی، پدرم دیگر مجبور نبود صبح ها برای پول در آوردن از خانه بیرون بزند، بنابراین مشغول نوشتن شد. مدام می نوشت. در اتاق کار بزرگش پشت میز تحریر مینشست و می نوشت و موقع نوشتن میخندید. همان چیزهایی را می نوشت که او را به خنده می انداخت. پیش از توتون پر می شد، جاسیگاری از خاکستر، اتاق هم از دود و کاغذ و جوهر. تنها چیزی که خالی می شد فنجان قهوه و بطری نوشابه و مشروب بود.

از آنجا که می خواستیم تعداد مهمانان تا حد ممکن زیاد باشد، آپارتمان بزرگی خریده بودیم. ورودی آپارتمان با کاشی های سیاه و سفید فرش شده بود، مثل یک صفحه ی شطرنج بزرگ. پدرم چهل کوسن سیاه و سفید خریده بود و ما بعدازظهرهای چهارشنبه، زیر نگاه سوارکار پروسی که نقش داور را ایفا می کرد، بازی های بزرگی می کردیم. گاه مادموازل بیکاره سعی می کرد بازی مان را به هم بزند.. کوسن های سفید را با سرش جابه جا می کرد یا به آنها نوک می زد.

نظر کاربران در مورد "کتاب در انتظار بوجانگلز"
8 نظر تا این لحظه ثبت شده است
- در انتظار بوجانگلز

خیلی کتاب قوی ولی غم انگیزی بود پوچی و رنج و غم زن تو تمام کلمات کتاب نمایان بود ،جاهاییشم سرشار از شوق و عشق به زندگی بود من با پایانش گریه کردم واقعا غم انگیز بود خیلی خوب تونسته بود بیماری‌های روانی رو به تصویر بکشه جنونی ک خودشو توی رقص و مصرف الکل نشون میداد رقصی ک دو طرف ب آتیش می‌کشید مرد قصه هم بارها تکرار میکرد این فقط جنون اون نیست جنون منم هست ولی راجب شخصیت‌ها زیاد پردازشی انجام نداده بود و مشخص نبود زن و مرد خانواده و اصل نسبشون کی هست انگاری وقتی کتاب باز میکنی یدفعه زنه از وسط ناکجا آباد افتاده تو زندگی مرده زنی ک‌حتی اسمشم مشخص نیست و معلوم نیست تو گذشته چی ب سرش اومده ک‌حالا ب این روز افتاده حتی سن هم مشخص نکرده بود ک زن و مرد چندسالشون ،و اینکه مشخص نکرده بود مرده چرا انقد زنه رو دوست داره زنی ک حتی تو خوده بهشتم قول داد بهش تا ابد ترکش نکنه و هرجا بره باهاش بیاد چرا مرده حاضر بود حتی بچشو ول کنه بخاطر زنه عشق مرده ب زنه و فداکاری هایی ک‌در حقش میکرد خیلی شدید بود زنه جنون داشت مرده هم جنون عشقه زن رو داشت بخاطر همین جفتشون تو همین جنون ب آتیش کشیده شدند و سوختند

1403/10/12 | توسطکاربر سایت
0
|

من یک برادر با اختلال دوقطبی دارم بارها بیمارستان بستری ش کردیم من رو یاد برادرم انداخت نمیدونم اختلال یا بیماری این خانم چی بود ولی چقدر هر سه نفر زیبا بازی کردند بینظیر بود

1403/07/02 | توسطستاره - کاربر سایت
1
|

دوست داشتنی و غمگین/ حتما امتحانش کنید

1403/03/18 | توسطخاطره کدخدایی
1
|

روایت جذاب و کوتاهی که به قول دوستمون هم شما رو به خنده میندازه هم اشک به چشمتون میاره.

1402/01/07 | توسطفاطمه امین
5
|

داستانی بسیار تلخ درباره زندگی جنون آمیز یک خانواده سه نفره که از زبان یک نوجوان با لحن پر از صداقت روایت میشه با چاشنی رقص و موسیقی…کتاب کشش زیادی داره و پایان کتاب خواننده رو غافلگیر میکنه.

1401/06/13 | توسطسروش کاکاوند
4
|

زیباترین کتابیه که خوندم باورم نمیشه مدت‌ها گوشه کتابخونه رهاش کرده بودم بدون اینکه بهش نگاه بندازم

1401/05/20 | توسطلیبرتی بوجانگلز - کاربر سایت
1
|

جذاب بدون حتی یک کلمه اضافه ، هم زمان هم مخندونه و هم به گریه میندازه واقعا لذت بردم

1401/04/05 | توسطپروانه فراهانی
2
|

داستانی کوتاه و جذاب

1399/07/08 | توسطمحمد جواد آزادی مقدم
1
|