یکی از اولین پرفروش ترین های جهان.
به طور قطع می گویم: رنج های ورتر جوان را بخوانید!
این کتاب، گوته را به یکی از اولین مشاهیر ادبی بین المللی تبدیل کرد.
پس این روزهایی که با مباهات می گوید برای خودش شوکت و دولتی داشته، کی بوده است؟ مادر با لبخندی ترحم آمیز گفت امان از این آدم خل. منظورش آن روزهایی است که هیچ خودش را نمی شناخت. به این روزهاست که حسرت می برد، آن روزهایی که در کنج تیمارستان بود. آن روزها که نمی دانست کیست و کجاست.
با افراد گوناگونی آشنا شده ام، اما هنوز هیچ مصاحبی برای خود نیافته ام. نمی دانم چه نکته ای در وجودم، برای دیگران جذاب و خوشایند است، زیرا همواره دیگران در جست و جوی مصاحبت با من هستند، به من وابسته می گردند، و پیوسته هنگامی که ناگزیر هستیم مسیر واحدی را بپیماییم، دستخوش رنج و اندوه می شوم؛ گرچه برای چند ثانیه باشد! چنانچه از من بپرسی مردمان این منطقه چگونه هستند، بی درنگ پاسخت می دهم: «مانند همه جا...» نژاد بشر، به طرز عجیبی، یکسان و مشابه است. اکثر مردم، ناگزیرند بخش زیادی از اوقاتشان را برای زنده بودن کار کنند، و آن مقدار کمی هم که برایشان باقی می ماند، چنان بر وجودشان سنگینی می نماید که از هر راه و شیوه ی ممکنی برای رهایی یافتن از آن استفاده می کنند. آه! ای سرنوشت بشری!
تمایل طبیعی بشریت، ما را وسوسه می کند که دست خود را پیش بریم... مگر کودکان نیز به سهم خود، همواره سعی ندارند آن چه را مشاهده می کنند، به سرعت چنگ زنند و در مشت خود نگاه دارند؟ پس من چه...؟
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
میراث ادبی آلمان همانند پیشینه ی هنرهای زیبا و سینما در این کشور، وسعت شگفت انگیزی دارد
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
یوهان ولفگانگ فون گوته را یکی از بزرگترین قهرمانان فرهنگی اروپا و هم تراز با چهره های برجسته ای چون «ویلیام شکسپیر»، «دانته» و «هومر» در نظر می گیرند.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
من دیروز توی کتاب شهر کرمانشاه، مترجم این کتاب، آقای حدادی رو دیدم :) اصلا نمیشناختمشون . میخواستم این کتاب رو بخرم و وقتی فهمیدم مترجمش دقیقاً بغل دستمه... دیگه خودتون تصور کنین چه حالیه :))) واقعاً آدم عزیز و باسوادی بودن.
اصلا نمیدونم چطور زیبایی کتاب را توصیف کنم. امیدوارم بخونید. جستار طبیعت در آخر کتاب هم که هر چی بگم کم گفتم.
من ترجمهی قدیمی مرحوم فلسفی رو خوندم و توصیه میکنم که از فرانسوی انجام شده بود و از نظر زبان فارسی واقعا خوب و پراحساس بود. ولی با ترجمههای دیگه مقایسه نکردم.
خطاب به دغدغهمندان ترجمهی وِرتر؛ سلام و درود، بنده خودم مدرس و مترجم زبان آلمانی هستم و البته کورد زبان، این کتاب رو از متن آلمانی به زبان مادری خودم ترجمه کردم، بعد از اتمام ترجمه، فرصتی پیش اومد که ترجمهی خودم رو با تکست آلمانی و همینطور سه ترجمهی آقای محمود حدادی، سعید فیروز آبادی و همینطور ترجمهی فرانسوی به فارسی خانم فریده دامغانی تطبیق بدم. فارغ از تمام مسائل مربوط به ادبیات و جملهسازی فارسی، نزدیکترین ترجمه به تکست آلمانی، ترجمهی خانم دامغانی بود، ظاهراً ترجمهی فرانسوی این کتاب، بسیار بینظیر بوده. بنده افتخار شاگردی استاد فریوزآبادی رو داشتم و استاد حدادی رو هم استاد خودم میدونم و از همین جا بوسهی تلمذ بر دستان هردو بزرگوار میزنم، اما به لحاظ فنی نکاتی رو باید عرض کنم: اولا ترجمهی آقای حدادی بهتر و نزدیکتر از ترجمهی آقای فیروزآبادیه، اما در ترجمهی حدادی هم متاسفانه اشتباهات زیادی پیدا کردم (نزدیک به هشتاد غلط از قبیل واژگان و گراماتیک) حیف که نمیشه اینجا غیر فارسی تایب کرد. مثل واژهی «دلخوشی» که با واژهی «دوستی» اشتباه درک و ترجمه شده. «دوستدختر» رو «آموزگار» ترجمه کردن، گاها جای فاعل و مفعول رو اشتباه ترجمه کردن (ارجاع به نامهی محفل رقص در کتاب اول و همینطور نامهی بیست ژانویه در بحث خانم ب...، که ضمیر «جنابعالی» رو «من» ترجمه کردن)، پاراگرافهایی به کلی حذف شده (ارجاع به نامهی آخر کتاب اول از)، در نامهی ده سپتامبر واژهای رو مهتابی ترجمه کردن، در نامهی دوازده آگوست فعل «اصرار کردن» رو «تسلی» ترجمه کردن. مثلا شش ماهه شده یک و نیم ساله، حرف اضافهی «بعد» و «قبل» جابجا ترجمه شده و نزدیک به ۷۰ اشتباه دیگه. در ترجمهی آقای فیروزآبادی و خانم دامغانی هم اشتباهات بسیار زیادی دیده شد. مخلص کلام؛ اگر خیلی دغدغدهی فهم صحیح رو دارید، هر نامه رو از دو ترجمه بخونید چون متأسفانه ترجمههای فارسی خیلی دقت نظر به خرج نمیدن. نقد شخصی بنده سوای از ترجمه، به نحوهی نگارش فارسی ترجمه هم هست، باری، خوندن این اثر شاهکار رو بشدت توصیه میکنم، که هم رمانتیسیسم از جملاتش فوران میکنه، هم کشمکش با عصر روشنگری و خردگرایان رو میبینیم که نمایندهشون آلبرت هستش، هم اساطیر بسیار پرمحتوا، هم اومانیسم، از همه مهمتر موتیف «طبیعت».
خطاب به دغدغهمندان ترجمهی وِرتر؛ سلام و درود، بنده خودم مدرس و مترجم زبان آلمانی هستم و البته کورد زبان، این کتاب رو از متن آلمانی به زبان مادری خودم ترجمه کردم، بعد از اتمام ترجمه، فرصتی پیش اومد که ترجمهی خودم رو با تکست آلمانی و همینطور سه ترجمهی آقای محمود حدادی، سعید فیروز آبادی و همینطور ترجمهی فرانسوی به فارسی خانم فریده دامغانی تطبیق بدم. فارغ از تمام مسائل مربوط به ادبیات و جملهسازی فارسی، نزدیکترین ترجمه به تکست آلمانی، ترجمهی خانم دامغانی بود، ظاهراً ترجمهی فرانسوی این کتاب، بسیار بینظیر بوده. بنده افتخار شاگردی استاد فریوزآبادی رو داشتم و استاد حدادی رو هم استاد خودم میدونم و از همین جا بوسهی تلمذ بر دستان هردو بزرگوار میزنم، اما به لحاظ فنی نکاتی رو باید عرض کنم: اولا ترجمهی آقای حدادی بهتر و نزدیکتر از ترجمهی آقای فیروزآبادیه، اما در ترجمهی حدادی هم متاسفانه اشتباهات زیادی پیدا کردم (نزدیک به هشتاد غلط از قبیل واژگان و گراماتیک) حیف که نمیشه اینجا غیر فارسی تایب کرد. مثل واژهی «دلخوشی» که با واژهی «دوستی» اشتباه درک و ترجمه شده. «دوستدختر» رو «آموزگار» ترجمه کردن، گاها جای فاعل و مفعول رو اشتباه ترجمه کردن (ارجاع به نامهی محفل رقص در کتاب اول و همینطور نامهی بیست ژانویه در بحث خانم ب...، که ضمیر «جنابعالی» رو «من» ترجمه کردن)، پاراگرافهایی به کلی حذف شده (ارجاع به نامهی آخر کتاب اول از)، در نامهی ده سپتامبر واژهای رو مهتابی ترجمه کردن، در نامهی دوازده آگوست فعل «اصرار کردن» رو «تسلی» ترجمه کردن. مثلا شش ماهه شده یک و نیم ساله، حرف اضافهی «بعد» و «قبل» جابجا ترجمه شده و نزدیک به ۷۰ اشتباه دیگه. در ترجمهی آقای فیروزآبادی و خانم دامغانی هم اشتباهات بسیار زیادی دیده شد. مخلص کلام؛ اگر خیلی دغدغدهی فهم صحیح رو دارید، هر نامه رو از دو ترجمه بخونید چون متأسفانه ترجمههای فارسی خیلی دقت نظر به خرج نمیدن. نقد شخصی بنده سوای از ترجمه، به نحوهی نگارش فارسی ترجمه هم هست، باری، خوندن این اثر شاهکار رو بشدت توصیه میکنم، که هم رمانتیسیسم از جملاتش فوران میکنه، هم کشمکش با عصر روشنگری و خردگرایان رو میبینیم که نمایندهشون آلبرت هستش، هم اساطیر بسیار پرمحتوا، هم اومانیسم، از همه مهمتر موتیف «طبیعت».
رنجهای شرتر جوان شاهکار گوته
رنجهای ورتر جوان کتابی هست که باعث غلیان طیف عظیمی از احساسات تو روان آدمی میشه. گوته واقعا هنرمندانه و عاشقانه این اثر رو نوشته و ممنون از آقای محمود حدادی استاد عزیز بابت ترجمه شاهکار و بی عیب و نقصشون
این کتاب ثابت میکند از انسانی ۲۴ ساله چه کارها که بر نمیآید! گوته...
نشر ماهی یکی از غیرمنصفترین نشر هاست البته ترجمه هاش خوبه ولی سر قیمت رحم نداره
چه ادم بدی
ولی نه .. واقعا قیمت هاش خوبن :) بیا مثلاً نشر نون و میلکان رو ببین.. تقریباً برای هر صفحه از کتاب باید هزار تومن بدی! :))
سلام عزیزانی که خوندن ظاهرا خیلی تحت تاثیر قرار گرفتند..ولی واقعیت اینه عشق به زن یا مردی که همسر داره یک کار بسیار ناپسند و نابخشودنی هسا و عامل نابودی خودش شخص و زندگی طرف مقابل.این اصلا افتخار نداره. به ادبیات کلاسیک علاقه دارم اما نه اونهایی که رذیلتهای اخلاقی رو پرورش بده. امیدوارم خود نویسنده یا شخصیت داستان متوجه این موضوع باشه.
سلام بر دوست عزیزم. کتاب پیامش این نیست که بگه با زنهای شوهر رابطه داشته باش. داره در مورد شرایط آلمان اون زمان در هیئت یک داستان تراژدیک حرف میزنه. یعنی شرایط آلمان اون زمان طوری نبوده که مردم آلمان بخوان. یعنی مردم آلمان آزادی میخواستند ولی اون زمان در آلمان آزادی نبود. در نتیجه مردم آلمان که در داستان در شکل فردی به نام ورتر به وجود اومده دچار افسردگی میشه. مردم آلمان عاشق چیزی میشن که یک فرد دیگه ای یعنی پادشاه یا حاکم مالکش هست و میذاره که مردم آلمان بهش برسن. رنجهای ورتر جوان شاهکار گوته هست.
یه اصلاح بکنم: مردم آلمان عاشق چیزی میشن که یه فرد دیگه ای یعنی پادشاه یا حاکم مالکش هست و نمیذاره که مردم آلمان بهش برسن. منظور از آزادی هم بهتر بگم که تفکر مردم آلمان ضد تفکر حاکم بود.
منظور آقای قرهچولو از آزادی چیه؟
دوست عزیز، شما یا اهل ادبیات نیستید یا ارزش این اثر را درک نکرده اید!
خیلی نسبت به حجمش گرون شده سال ۹۵ این کتابو ۲۵۰۰ تومان خریدم😭
سال نود و پنج که کلاً سطحش با الان قابل قیاس نیست :) قیمتها از زمین به آسمون هفتم رفتهن از اون موقع تا الان
محمود حدادی در ادامه سنت ترجمه افرادی چون به آذین، این چنین کارهایی رو با یک زبان آرکائیک زیبا و معتدل ترجمه میکنه. نه تنها ورتر جوان بلکه پریشانیهای ترلس جوان روبرت موزیل، مرگ در ونیز توماس مان، فاوست گوته. دست مریزاد بر ایشان.
این اثر فقط یک رمان عاشقانه کلاسیک خوب نیست. نقدی بر عشقه، تاملی بر زندگی و مرگ داره، گاهی ورتر من رو یاد هملت میندازه. رمانی ساده و کوتاه و در عین حال بی همتا و خواندنی.
سلام.لطفا نسخه انتشارات ماهی را موجود کنید.
سرتاسر این رمان غم و اندوه ورتر است که طی نامههای مکرر خواننده را تحتتأثیر قرار میدهد، اما از صفحهٔ ۱۳۳ کتاب با عنوان «سخن ناشر خطاب به خواننده» راوی داستان را تغییر میدهد. راوی جدید از تلاشهای بیوقفهٔ ورتر میگوید که برای نجاتش از دام عشق است. از حال این نگونبخت میگوید که حتی از خودش هم میترسد. ورتر عشقش را پاک میانگارد، اما درعینحال خودش را سزاوار مجازات میداند، چرا که از نظر خودش و دیگران گناه است.
ظرایف و زیباییهای بسیاری داشت امّا وزن قصّه کم بود
یکی از بهترین عاشقانههای کلاسیک که عشق دوری انزوا و تصور خیالی آنچه میتوانست شود. فیلم پانصد روز تابستان هم الهام گرفته از این کتاب
بهترین کتابی که میشود برای آشنایی با مکتب ادبی کلاسیسم خوند همین کتاب است
البته این اثر به رمانتیسم مربوط میشه.
کتاب عالی ترجمه عالی حدادی
به خدا ظلمه اگه کتاب رو با ترجمهای غیر از حدادی بخونید