در کودکی خیلی زود با دخترها ایاق می شد و در عاشق شدن ید طولانی داشت. در سال ۱۸۸۹ داوطلبانه به خدمت نظام رفت، البته به علت بیماری از بسیاری از تکالیف نظامی معاف شد، ولی با جدیت وظایفش را انجام می داد و سخت مجذوب فنون جنگی شده بود. عشق اصلی پروست اما ادبیات بود و از همان نوجوانی تصمیم گرفت فعالیت های حرفه ای اش را در این رشته متمرکز سازد.
پروست، رمان عظیم جستجو را با روایت یک خواب آغاز می کند، خوابی که گویا عصاره حکایت طی طریقی را در خود نهفته دارد. «جستجو»ی راوی داستان از همان سطور نخست کتاب، با بیدارشدن وی در نیمه های شب و تقلایش برای یافتن پاسخ این پرسش که در کدامین لحظه از زندگی اش، و در کجاست، حتی کیست، آغاز می شود، کاوش و جستجویی که هفت جلد ادامه می یابد و جزئیاتش به تفصیل گشوده می شود تا آنکه سرانجام در آخر، راوی موفق می شود چیزی را بازیابد که از دستش رفته یا به بیانی گویاتر گمش کرده بوده است: «زمان گم شده» را.
در نقطه پایانی سیر و سلوک، راوی به این نتیجه می رسد که اثرش را باید با استفاده از زندگی گذشته اش بیافریند، یعنی با استفاده از موادی که یک عمر تجربه کرده و گرد آورده است. اینجاست که به مدد احیای خاطره، می تواند تجاربش را به تاملات، قوانین روان شناختی، نوشتار، اثر هنری، استحاله دهد. چنین است که رمان جستجو، بزرگ ترین رمان خاطره لقب گرفته است.
ناباکوف با عطف به مسئله تنوع داستان های برآمده از نگاهی منفرد، پروست را در برابر جویس قرار می دهد: جویس نخست شخصیت داستانش را به صورت کامل و مطلق استوار می سازد و بعد به هزاران قطعه تکثیرش می کند، ولی پروست هرگز صورت مطلقی برای یک شخصیت قائل نیست، بلکه صرفا به شناسایی تطبیقی و مقایسه ای از زاویه منشورها و بازتاب ها توسل می جوید.
هنر راستین نه از دل شادکامی و تفرج و روشنایی، که از اعماق تاریکی و سکوت برمی آید. راوی به این نتیجه می رسد که اثرش را باید براساس زندگی گذشته اش بیافریند و بنابراین تمامی آن خان های مبتذلی که گذر از آنها را عبث یافته بود، اینک به مصالح ساخت اثرش تبدیل می شوند. تجاربی متشکل از ماده ای ناخالص تر، اما حاوی احساس هایی ارزشمند که جوهر مشترک حس های گذشته و حال را از ورای زمان به ارمغان می آورند. خوشی های مبتذل محفلی، کاهلی و سستی، مهربانی و رنج عشق، همگی همچون دانه هایی کوچک، نهال شکوفایی هنر راوی را در خود می پرورانده اند.