کتاب پنج اقلیم حضور

Panj Eghlim-e Hozoor
بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان
کد کتاب : 31655
شابک : 978-6001050787
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 158
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 15
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب پنج اقلیم حضور اثر داریوش شایگان

"پنج اقلیم حضور" کتابی است به قلم "داریوش شایگان" که در آن "بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان" مطرح می‌کند. "داریوش شایگان" در "پنج اقلیم حضور"، شعر ایران را از نظرگاه معنوی و فکری در آثار پنج شاعر ایرانی: سعدی، حافظ فردوسی، خیام و مولوی، مورد بررسی قرار می دهد تا شعر ایرانی را بهتر به علاقمندان آن بشناساند. وی در پیشگفتار این اثر مدعی است که ایرانیان از میان صدها شاعری که نامشان در تاریخ ادبیات ایران به چشم می‌خورد، این پنج شاعر را به عنوان بالاترین نمونه از بینش شاعرانه خود انتخاب کرده اند.
جایگاه ممتاز این شاعران در فلسفه ایرانی صرفا ناشی از ویژگی‌های بارز شعر آنها نیست. این پنج شاعر نماد تبلور جریان گسترده ای از نسب فکری است که سبک و زمینه منحصر به فردی را در نمایندگی از جهان شناسی منحصر به فرد خود اتخاذ می کند.
خیام نماد نوعی تضاد در نبوغ ایرانی است که طی آن جریانهای متضادی همچون شک و ایمان، تعبد و سرکشی و دم و ابدیت با یکدیگر روبرو می شوند. فردوسی مظهر اسطوره و حماسه است و مولانا جلال الدین محمد بلخی، اوج تکامل انسان در سنتی عرفانی را به تصویر می‌کشد که ریشه‌ی آن با عبور از تفکرات بایزید بسطامی و حلاج، به سنایی و عطار می‌رسد. در "پنج اقلیم حضور"، سعدی نماد آداب اجتماعی ایرانی در آرمانی‌ترین حالت خود است و حافظ ترجمان رمز و راز ادب فارسی است که حد تعادل را میان صورت و معنی برقرار کرده است. "داریوش شایگان" ویژگی های تاریخی، اجتماعی، فلسفی و عرفانی را در شعر این پنج شاعر و همچنین راز ماندگاری آنها نزد ایرانیان را در کتاب "پنج اقلیم حضور" بررسی کرده است که خوانشی روان، دلپذیر و جامع را فراهم آورده است.

کتاب پنج اقلیم حضور

داریوش شایگان
هندشناس و نویسنده و شاعر ایرانی قرن چهاردهم بود؛ که به دو زبان فارسی و فرانسوی آثاری از او باقی است. بیشتر نوشته های شایگان به زبان فرانسوی و در حوزه فلسفه تطبیقی است. نوشته های فرانسوی وی در کتاب های درسی فرانسه چاپ می شود
قسمت هایی از کتاب پنج اقلیم حضور (لذت متن)
درک تفکر خیام، به رغم سادگی گمراه کننده آن، سخت دشوار است. به ماسه نرم می ماند که از میان انگشتان فرو می ریزد. هرچه در نگه داشتنش بیشتر بکوشی، زیر ظاهر دیدگاهی که در نگاه اول و از قرائت سطحی و اولیه آن دریافت می شود، بیشتر از دستت فرو می لغزد و پیام این قرائت سطحی روشن است: می گوید این جهان نه آغازی دارد و نه پایانی. همه چیز گذراست. مرگ در هر لحظه و آنْ در کمین است، در سرشارترین آنات زندگی بی رحمانه از کمین گاه خود برون می جهد و به ما می گوید: «من اینجایم.» همه چیز محکوم به فناست. این دسته که بر گردن کوزه است پیش از این دست نوازشگری بوده است بر گردن زیبارویی فتّان. آن کاخها که زمانی به گنبد آسمان فخر می فروختند، و بهرام در آنها جام می گلگون را بلند می کرد، اکنون تلّی ویران اند. دوزخ جز شرری از رنج بیهوده ما نیست و بهشت همین لحظه والای آسایش ماست: دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست فردوس دمی ز وقت آسوده ماست جهان از حس و شعور و درک عاری ست و هرکس در آن نقش اوهام خود را می بیند. بنیاد جهان بر پوچی و بیداد است: اگر سینه زمین را بشکافی چه درها و گوهرها که در او نمی یابی: ای چرخ فلک خرابی از کینه توست بیدادگری پیشه دیرینه توست وی خاک اگر سینه تو بشکافند بس گوهر قیمتی که در سینه توست