کتاب تاریخ عالم آرای عباسی (دو جلدی)

History of Alam Aray Abbasi
کد کتاب : 21525
شابک : 978-9643516833
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 1525
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 11
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت
تعداد جلد : 2

معرفی کتاب تاریخ عالم آرای عباسی (دو جلدی) اثر اسکندر بیگ ترکمان

"تاریخ عالم آرای عباسی" به قلم "اسکندر بیگ ترکمان" اثری است که علاوه بر شرح وقایع تاریخی همسایگان ایران مانند عثمانی‌ها، گرجی‌ها، تیموریان و ترک‌ها و ترکمن‌های ماوراء‌النهر، اطلاعات مفید و قابل توجهی را پیرامون نحوه‌ی برخورد با نهادهای اداری، نظامی، اقتصادی و مذهبی زمان خود ارائه می‌دهد. "اسکندر بیگ ترکمان" در این کتاب همچنین از عالمان، ادیبان، دانشمندان، شاعران، سران لشکر، سیاستمداران و هنرمندان نام برده است و شرایط ایران در آن زمان و نیز آگاهی از وضعیت اقوام و طوایف ساکن در آن بر اهمیت این اثر افزوده است.
علاوه بر این، از کلمات و عبارات متعددی در این اثر استفاده شده که دیگر مورد استفاده نیستند یا کاملا رها شده‌اند، اما برای آنانی که می‌خواهند دایره‌ی لغات خود را گسترش دهند یا مطالعه واژگانی داشته باشند، بسیار مفید است. صرف نظر از فضایل فوق الذکر "تاریخ عالم آرای عباسی" به قلم "اسکندر بیگ ترکمان"، تلاشی ستودنی و البته هولناک است که شرح کشتار، اعدامها و جنایات یکی از پادشاهان مشهور ایران را به تصویر می‌کشد. حاکمی که حتی به خانواده خود نیز بدبین است و تمام کسانی را که به او کمک کردند تا به قدرت برسد را نابود کرده است؛ به این ترتیب می‌توان گفت که این اثر تصویری وحشتناک اما حقیقی از گذشته ایران را به تصویر می‌کشد.
تصویری که ظلم و ویرانی پیاپی و بی‌پایان، درگیری با دشمنان داخلی و خارجی و شقاوت مردم، زیر بار این ستم را در بردارد. "تاریخ عالم آرای عباسی" به قلم "اسکندر بیگ ترکمان"، اثری مستند و درجه یک در جامعه شناسی دیکتاتوری، خشونت و قدرت فردی است و می توان از آن به عنوان یک ابزار مطالعه کامل در این موضوعات استفاده کرد.

کتاب تاریخ عالم آرای عباسی (دو جلدی)

دسته بندی های کتاب تاریخ عالم آرای عباسی (دو جلدی)
قسمت هایی از کتاب تاریخ عالم آرای عباسی (دو جلدی) (لذت متن)
در اوان نشأه جوانی به اغوای کوته خردان دنیاپرست خود را از اکتساب علوم متداوله که طبیعت به آن راغب و آشنا شده بازآورده، هوس علم سیاق نمودم و مدتی بدان شغل ناتمام بی سرانجام پرداختم. چون در آن فن به اعتقاد ناقص خود فی الجمله رتبه کمال یافتم و برخی از اوقات شریف را به مهمات ارباب دولت مصروف ساختم عقل دوراندیش مرا از سکر خواب غفلت بیدار ساخت، با خود گفتم که این شغل خسیس که اختیار کرده ای تو را از دریافت فضل و کمال به صد مرحله دور انداخت، تو که در بحر مواج معانی شناوری کردی چرا به طریق معرکه آرایان عام فریب صورت پرست باشی، چون نیک تأمل نمودم خلاصه اوقات به بطالت گذشته بود و شخص طبیعت قرین یأس و ندامت گشته، چون گاهی به صحبت فیض بخش بعضی اعزه که جامع فنون قابلیت و استعداد بوده از علم انشاء بهره تمام داشتند فایز می شدم و در اوقات هصحبتی سخنان سودمند شیرین و نکات دلپذیر رنگین را که به نظم و نثر ترصیع داده به قلم زرنگار اندیشه در صفحه بیان می نگاشتند، مشاهده می نمودم طبع دریوزه گر بدان شیوه ستوده رغبت نموده، آن هوس در دلم پدید آمد.