یک واکاوی جدید مهم از موضوعی جنجال برانگیز.
پژوهشی درباره ی مسائل اخلاقی پیرامون روش های به کارگیری بازجویی.
اولین کتابی که به شکل کامل به این مسئله می پردازد.
دو تکنیکی که ممکن است به معنای تهدید بازداشتی ها محسوب شود (یعنی پلیس خوب و پلیس بد) و رویکرد پرچم دروغین که در آن بازجو خود را به عنوان یک افسر نظامی خارجی جا می زند، نیازمند کسب مجوز ویژه از یک سرهنگ هستند. کتابچه به بازجوهایی که درباره مجاز بودن برخی کارها تردید دارند، توصیه می کند که با یک وکیل نظامی مشورت کنند. این کتابچه شامل فهرستی از گام هایی نیز هست که اگر سربازی احساس کند که به او دستور غیرقانونی داده اند، باید بردارد. اشاره به جنگ ترور، طالبان، القاعده و تأکید مکرر بر اینکه بازجویان باید با تاثیر احتمالی تفاوت های فرهنگی در ایجاد معناهای متفاوت برای رفتارها و الگوهای کلامی مختلف آشنا باشند، نشان می دهد که این کتابچه در چه شرایطی نوشته شده است.
به قول یکی از بازجویان سابق سازمان سیا، در بازجویی از «لباسی که به قامت همه بیاید» خبری نیست، چون آنچه برای متقاعد کردن یک بازجویی شونده و تشویق او به همکاری ضروری است، و شگردهایی که بازجو فکر می کند می تواند به کار ببندد، از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
همان طور که در مقدمه پرسیدیم، آیا مفهوم بازجویی خودش مفهوم عجیبی نیست؟ پیشفرضی که مبنای بازجویی است و بر اساس آن، فردی می تواند مدعی اسرار فرد دیگری باشد، با اخلاق و منطق رایج منافات دارد، و اقدام برای دستیابی به اسرار یک فرد برخلاف خواست او شبیه کارهایی است که در روزگاران گذشته انجام می دادند.