«نمی شود از جاده ای که دو تا می شود نمی گذارد زیر پا می گذارد به جای این که عبور کند، عبرت نمی گیرد همیشه این جاده را عقب افتاده است می رود برای رسیدن به جاده ای که دو تا می شود، نمی شود می پیچد توی زنگ تلفن قطع می کنم نمی شود را زیرپا می گذارد حرف ربط را نمی گذارد همیشه این جاده را با عطف به ماسبق عقب افتاده نمی افتاده اگر یکی می شده با حرف های بی ضابطه نمی افتادم اگر توی این جمله های بی رابطه چطور بگویم که می خواهم نمی خواهم از همه چیز دست کم فقط یکی توی این جمله ها باشد چطور بگویم که می خواهم از همه چیز دست کم نمی گیرم اما می خواهم فقط یکی توی این جمله ها باشد، نباشد»